شرحی بر زندگی چهارمین اختر امامت و ولایت حضرت امام سجاد علیه السلام
به گزارش روابط عمومی رادیو معارف؛ حضرت علی بن الحسین، امام سجاد (ع) در 5 شعبان یا 15 جمادی الاولی سال 38 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در دوازدهم یا هجدهم و بنا بر مشهور در 25 محرم سال 95 ه.ق در حدود 56 سالگی مسموم شده و به شهادت رسید. آن حضرت در واقعه كربلا 23 سال داشت، مرقد شریفش در مدینه در قبرستان بقیع كنار قبر امام حسن مجتبی (ع) است. دوران امامت ایشان كه 35 سال بود، مصادف با دشوارترین دوران ظلم و خفقان امویان (از یزید تا ولید بن عبدالملك) گذشت.
در زندگی پرفراز و نشیب امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ نكات بسیار مهمی برای بحث و بررسی وجود دارد. در اینجا گوشهای از نقش احیاگر سیدالساجدین حضرت امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ را از كربلا تا شهادت باید چند محور را به صورت گذرا بررسی كرد؛ نخست بیماری امام سجاد (ع) در حین حادثه عاشورا، دوم نقش آن حضرت در زنده نگه داشتن قیام عاشورا، سوم حضور ایشان در جمع اسرای اهل بیت ـ علیهم السلام ـ چهارم خطبههای حضرت سجاد از كربلا تا مدینه و در آخر شهادت آن امام همام
حضور امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در جمع اسرای كربلا، چشمگیر بود. پس از ورود كاروان اسرا به مجلس عبیدالله، مهمترین فردی كه نظر عبیدالله را جلب كرد، وجود مرد جوانی در میان اسرا بود. عبیدالله كه تصور میكرد در حادثه كربلا مردی نمانده و همه آنان به قتل رسیدهاند، از مأموران خود در این باره پرسید و این بازجویی درباره زنده ماندن امام سجاد، حاكی از كینه وی نسبت به خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ بود كه نمیتوانست شاهد حیات مردی از سلاله امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب ـ علیهما السلامـ باشد.
طبری، مورخ مشهور آورده است: «با ورود قافله حسینی به مجلس تشریفاتی عبیدالله، عبیدالله به امام سجاد ـ علیه السلام ـ رو كرد و پرسید: نامت چیست؟ امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: علی بن الحسین. عبیدالله گفت: مگر خداوند علی ابن الحسین علیهما السلام را در كربلا نكشت؟ علی ابن الحسین علیهما السلام لحظهای سكوت كرد. عبیدالله خطاب به امام ـ علیه السلام ـ گفت: چرا پاسخ نمیدهی؟
امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «الله یتوفی الانفس حین موتها» ; «خداوند جانها را به هنگام مرگ دریافت میكند.» «و ما كان لنفس ان تموت الا باذن الله / هیچ انسانی نمیمیرد مگر به اذن الهی».
عبیدالله بن زیاد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابی و پاسخ كوبنده جوانی كه در زنجیر اسارت است، خشمگین شد و دستور داد تا علی بن الحسین علیهما السلام را نیز به شهادت رسانند، ولی حضرت زینب كبری ـ علیها السلام ـ فریاد برآورد: «یا بن زیاد حسبك من دمائنا اسالك بالله ان قتلته الا قتلتنی معه / ای ابن زیاد! آن همه از خونهای ما كه ریختهای، برایت كافی نیست؟ سوگند به خدا، اگر میخواهی او را بكشی، مرا هم با او بكش.» شرایط مجلس عبیدالله و سخنان افشاگر حضرت زینب ـ علیها السلام ـ سبب شد تا ابن زیاد از كشتن امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ منصرف شود..