آیت الله جوادی آملی در پیام به دومین همایش ملی نهج البلاغه در آراء و اندیشه های اسلام شناسان بیان داشتند: نهج البلاغه تمام سخنان امیرالمومنین علیه السلام نیست بلكه سید رضی آن بخش هایی كه توانسته را جمع آوری كرده است.
آیت الله جوادی آملی در پیام به دومین همایش ملی نهج البلاغه در آراء و اندیشه های اسلام شناسان بیان داشتند: نهج البلاغه تمام سخنان امیرالمومنین علیه السلام نیست بلكه سید رضی آن بخش هایی كه توانسته را جمع آوری كرده و البته همین نیز خدمت بزرگی به اسلام بود لذا تدریس نهج البلاغه و تحقیق درباره آن باید در دستور كار حوزه و دانشگاه قرار بگیرد.
متن كامل پیام ایشان بدین شرح است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمه الهداه المهدیّین بهم نتولی و من أعدائهم نتبرء الی الله.
عید سعید ولایت و امامت علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین) را به پیشگاه ولیّ عصر و امت اسلامی و شما فرهیختگان و نخبگان تهنیت عرض می كنیم و امیدواریم ذات اقدس الهی به بركت ولایت این ولیّ مطلق الهی، نظام اسلامی و جامعه مسلمانان را از هر بدی و شر و از هر خسران و نقص و عیب برهاند و به كمال برساند!
مقدم شما نخبگان را گرامی می داریم، از همه بزرگوارانی كه با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این نشست و همایش افزودند حقشناسی می كنیم و از خدای سبحان مسئلت می كنیم توفیق ادارك معارف علوی را به همگان مرحمت كند!
چند نكته ای لازم است كه در مناسبت عید غدیر به محضر شما تقدیم شود. اول اینكه كتاب شریف تمام نهج البلاغه كه _به لطف الهی_ اكثریت قریب به اتفاق خطبه ها، نامه ها و كلمات نورانی آن حضرت در آن جمع آوری شده است، با تشخیص یك مؤسسه یا چندین مؤسسه، كاملاً مورد تحقیق حوزه و دانشگاه قرار بگیرد، زیرا بسیاری از مطالب علمی علوی است كه در نهج البلاغه سید رضی(رضوان الله تعالی علیه) نیامده است. سید رضی كه سعیش مشكور باشد و بیش از هزار سال به جامعه علمی خدمت كرده است و همچنان خدمتش مستدام است، فرصت جمع آوری نهج البلاغه جامع و كامل را نداشت؛ مثلا گاه خطبه ای كه چندین صفحه است به صورت چند سطر درآمده است كه این «بضعه من الخطبه» است.
نهج البلاغه سید رضی بضعه ای است از نهج البلاغه علوی(صلوات الله و سلامه علیه)؛ این كتاب، تحقیقات همه جانبه می خواهد فهرست می خواهد معجم می خواهد موضوع شناسی می خواهد دسته بندی كردن معارف می خواهد و مانند آن. به عنوان نمونه به عرض شما می رسد كه در قرآن كریم برای توحید براهینی اقامه شده است؛ در آیه سوره مباركه «انبیاء» فرمود: ﴿لو كان فیهما آلهه الا الله لفسدتا﴾[1]، در سوره مباركه مومنون كه فرمود: ﴿لذهب كل اله بما خلق﴾[2]، این مفسر و مبیّن همین آیه سوره مباركه «انبیاء» می باشد؛ یا آن مَثل معروفی كه ذات اقدس الهی در برخی آیات بیان كرده است كه ﴿ضرب الله مثلاً﴾ كه ﴿رجلا سلما لرجل﴾ بهتر است یا ﴿رجلا فیه شركاء متشاكسون﴾[3]. این سه آیه هر یك مفسر دیگری هستند؛ مثال، ممثّل خود را خوب بیان می كند و این تالی فاسد ذكر شده در سوره مباركه «انبیاء» را آیه سوره مباركه «مؤمنون» كاملاً مبیّن می كند. توحید به آن معنا كه اصلاً فرض دو خدایی ممكن نیست یعنی چنین چیزی فرضی است محال، نه فرضِ محال، این در بیانات دیگر نیامده است، این فقط در گفتار علوی(صلوات الله و سلامه علیه) آمده است كه فرض شرك فرضی است محال نه فرضِ محال است؛ یعنی دو خدا فرضش محال است.
برهانی كه حكمای ما از فارابی تا علامه طباطبایی اقامه كرده اند یا برهان صرف الشیء است یا تقریر همین برهان سوره مباركه «انبیاء» است یا بیانات دیگر است برهان تمانع است برهان توارد است؛ اما هیچ كدام چون علی(صلوات الله و سلامه علیه) برهانی اقامه نكردند! فرمود خدا ازلی است، یك؛ ازلی بالذات است، دو؛ اگر ازلی است و ازلی بالذات است هیچ حدی از حدود او محدود نخواهد بود؛ نه مسبوق به عدم است نه ملحوق به عدم است. این سخن را شما در هیچ جا در هیچ كتاب فلسفی نمی بینید كه خدای سبحان ازلی بالذات است. معنای ازلی بالذات و ابدی بالذات این است كه نه مسبوق به عدم است نه ملحوق به عدم است؛ نه قبلاً نبود و بعد پیدا شد كه بشود مسبوق به عدم و نه ملحوق به عدم است كه پایانی داشته باشد كه در بخشی از ابد خدا نباشد و وجودی باشد بعد از عدم خدا، این هم مستحیل است.
اگر ﴿هو الاول و الآخر﴾[4] كه ازلیت او عین ابدیت اوست و ابدیت او عین ازلیت اوست و ازلیت او ذاتی است نه بالغیر، پس نه مسبوق به عدم است و نه ملحوق به عدم؛ نه آغاز مشخصی دارد كه قبلاً نبود و بعد پیدا شد نه انجام محدودی دارد كه هستیاش سپری شده باشد. خدا نامتناهی است، اگر حقیقت نامتناهی است نامتناهی جا برای غیر نمیگذارد؛ تصور صحیح الله كه حقیقتی است نامتناهی جا برای غیر نمی گذارد. فرض ثانی مستحیل است نه فرضی است كه مفروض آن مستحیل است.
چون او محدود نیست _اگر محدود بود ازلی نبود_ پس نامتناهی است و وقتی نامتناهی است پس ﴿لا شریك له﴾[5].
كسانی كه در حوزه و دانشگاه با فلسفه آشنا هستند می دانند كه در هیچ كتاب فلسفی از راه نامتناهی بودن او وحدت او ثابت نشد؛ یا برهان صرف الشیء مرحوم فارابی است كه فارابی به نظر مرحوم علامه طباطبایی آن قدر غنی و قوی است كه میفرمود فارابی یعنی صدر المتألهین به علاوه ابن سینا و ابن سینا به علاوه صدر المتألهین! فارابی در تفكر اسلامی دومی ندارد! او از طریق برهان «صرف الشیء لا یتثنی و لا یتكرر» آمده است اما این حقیقتی كه صِرف است «لا یتثنی»، ممكن است حقیقت دیگری، صِرف باشد و آن هم لا یتثنی. حقیقت صِرف دو فرد ندارد اما اگر حقیقتی نامتناهی بود، دیگر «غیرتش غیر در جهان نگذاشت»[6]!
گوشه ای از گوشه های نهج البلاغه تا كنون معرفی شد؛ بر همه شما علما بر همه ما طلبه ها بر همه شما بزرگان بر همه ما پیروان لازم است كه مؤسسات متعددی در احیای معارف نهج البلاغه كه این تفسیر قرآن است تفسیر عترت است تفسیر سنت است تفسیر ولایت است تفسیر نبوت است ایجاد كنیم، خیّرین بزرگوار هم تلاش و كوشش كنند كه نه یك مؤسسه بلكه مؤسسات فراوانی تأسیس شود كه هر كدام عهده دار بخشی از بخشهای وسیع كتاب شریف تمام نهج البلاغه شوند به بركت خود علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین)!
مطلب دیگر این است كه همه ما علاقه مندیم كه آزاد باشیم آزادی از بهترین نعمتهاست؛ اما آزادی درباره انسان، فرع انسانشناسی است؛ انسانشناسی خداشناسی جهانشناسی، این آزادی را تبیین می كند. وجود مبارك علی بن ابی طالب فرمود اگر كسی آزادی را جستجو كند، در زمین و زیر زمین و در آسمان و بالای آسمان، حرّیت و آزادی پیدا نمی شود، بلكه اگر كسی با آن حقیقت نامتناهی پیوند ناگسستنی دارد او می تواند طعم آزادی را بچشد. فرمود آنها كه خدا را عبادت می كنند و شرك نمی ورزند؛ یا هدفشان این است كه به بهشت بروند كه این عبادت سوداگرانه است یا هدفشان آن است كه از جهنم برهند كه این هدف بردگان است و اگر كسی آن حقیقت نامتناهی را به اندازه خودش ادارك كرد و تلاش كرد كه در آن حقیقت تلاش و كوشش كند و برای تقرب به آن حقیقت او را عبادت كند «فتلك عباده الاحرار»[7]! این آزادمرد است كه نه بهشت می طلبد گرچه به او خواهند داد و نه از جهنم می ترسد گرچه او از جهنم نجات پیدا كرده است و جهنمی نخواهد بود؛ اما حرّیت در این است كه انسان با آن حقیقت نامتناهی پیوند داشته باشد و برای این كار باید در جامعه ای زندگی كند كه آن جامعه علوی باشد.
این مردمسالاری دینی یعنی هم سالاران دینی باشند هم مردم دینی باشند؛ هم رهبران متدین باشند كه نه بیراهه بروند و نه راه كسی را ببندند و هم مردم متدین باشند نه احتكاری باشند نه اختلاسی باشند نه نجومی. اگر هر دو از این نقص و عیب رهیدند میشود مردمسالاری دینی. وجود مبارك حضرت امیر در زمان حكومتش میفرمود: «الفقه ثم المتجر»[8]؛ مبادا احتكار، مبادا اختلاس، مبادا نجومی، چه در مسئولان چه در مردم، تا بشود مردمسالاری دینی.
فرمود اختلاف را رها كنید؛ نظام هستی، اختلاف را نمیپذیرد. این غده بدخیم اختلاف، تنازع و درگیری، نتیجه اش جنگ جهانی اول بود كه اثر نكرد جنگ جهانی دوم بود كه اثر نكرد. این سخنان عید غدیر مخصوص ایران نیست مخصوص حوزه اسلامی نیست مخصوص شرق و غرب نیست، مخصوص جامعه بشری است! بشر باید بداند كه نه جنگ جهانی اول و اولها نه جنگ جهانی دوم و دومها نه جنگهای نیابتی نه تحریمها نه سوء استفاده ها نه قلدری ها نه قدرت نمایی ها هیچ كدام جامعه را آرام نمی كند متمدن نمی كند! اینها سخنان نورانی حضرت امیر است؛ فرمود نظام هستی با اختلاف هماهنگ نیست. در جریان معرفی خود فرمود احدی مثل من مردم را به وحدت نكرده است، قبل از من و بعد از من انبیا كه آمدند اولیا كه آمدند همه همین حرف را زدند؛ فرمود خدای سبحان هیچ بشری را از راه اختلاف به خیر نرساند «ممن مضی و لا ممن بقی»[9] خدای سبحان هیچ كشوری را هیچ امتی را هیچ غرب و شرقی را با اختلاف و درگیری و تحریم این و كوبیدن آن به خیر نرساند «ممن مضی و لا ممن بقی». فرمود همانطوری كه گوسفند تكچَر و مخالف و مختلف، طعمه گرگ است، انسان تكرو و مستبد، طعمه شیطان است: «فان شاذ من الناس للشیطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب»[10].
فرمود شما ابدیت در پیش دارید _این از سخنان بلند حضرت امیر است_ فرمود همین كه چشم فرو بستید همین كه مُردید وارد ابد خواهید شد، صحنه ابد صحنهای است كه محدود نخواهد بود، اگر كسی نفسش تمام شد و عمرش به پایان رسید، به مجرد این، ورود در سرمد میكند[11]. این سرمد باید با دست پر حل بشود!
امیدواریم ذات اقدس الهی جامعه بشری را هم به علوم و معارف نهج البلاغه آشنا كند هم به وحدت ملی و محلی و منطقهای و جهانی آشنا كند هم اینكه كسی بیراهه نرود و راه كسی را هم نبندد!
امیدواریم همه شما بزرگان از این عید ولایت طرفی نیك ببندید، برای همه شما خیر و صلاح و فلاح باشد، نظام ما جامعه ما رهبر ما همه و همه مشمول عنایت ویژه علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین) باشند و از برگزاركنندگان این گونه از محافل وزین علمی هم حقشناسی میكنیم!
امیدواریم ذات اقدس الهی امام شهدا و شهدا و همه علما و صدیقین و صلحا را مهمان علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین) بفرماید!
«غفر الله لنا و لكم و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته»