بیانات در دیدار مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم در سالروز عید غدیر
سم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
الحمد لله الّذی جعلنا من المتمسّكین بولایة علیّ بن ابیطالب امیرالمؤمنین و الائمّة المعصومین (علیهم السّلام).
عید سعید غدیر را تبریك عرض میكنم به همهی شما حضّار محترم و به همهی ملّت ایران و به همهی مسلمانان عالم؛ چون عید غدیر با معنای درست و برجستهای كه از آن میشود كرد، متعلّق به همهی مسلمانان است؛ همهی عالم اسلام باید عید غدیر را گرامی بدارند، و به معنای واقعی كلمه «عیداللهالاكبر» است.
از اینكه مردم عزیز ما این عید شریف را به شكل مردمی برگزار میكنند، در خیابانها، در مسیرهای طولانی برای عید غدیر جشن میگیرند، صمیمانه تشكّر میكنم؛ ابتكار مردمیِ بسیار خوبی است. این روزها از طرفی حدود چهلم شهیدان خدمت است كه طبعاً یاد این عزیزان را برای ملّت ایران تازه میكند؛ از طرفی هم شور و شوق انتخاباتی در بین مردم مطرح است؛ ایّام حسّاسی است كه مصادف شده است با این عید سعید، عید سعید غدیر و بایستی همهی ما از خدای متعال توفیق بخواهیم كه بتوانیم كار خودمان را بر طبق وظیفه انجام بدهیم.
عرض من امروز یك كلمهی مختصر در باب واقعهی غدیر است كه عرض میكنم، یك كلمهی مختصر در باب مولیالمتّقین امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) عرض میكنم ــ فقط برای اینكه عرض ارادتی كرده باشیم ــ بعد هم چند جمله در باب انتخابات عرض خواهم كرد؛ این فهرست عرایض امروز ما با شما برادران و خواهران عزیزی است كه اینجا اجتماع كردهاید.
در موضوع عید غدیر كه عید غدیر روز اعلام خلافت امیرالمؤمنین علیّبنابیطالب (علیه السّلام) است، یك تعبیر قرآنی در این روز خیلی چشمگیر و حسّاس است؛ آن تعبیر هم این است كه در [آیات] اوّلِ سورهی مائده میفرماید: اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَروا مِن دینِكُم؛یعنی در روز هجدهم ذیالحجّهی سال دهم هجری، روز اعلام غدیر و جانشینی امیرالمؤمنین، روزی است كه كفّار مأیوس شدند از اینكه بتوانند دین مبین اسلام را قلع و قمع كنند؛ تا آن روز هنوز همچنان امیدوار بودند كه بتوانند این كار را بكنند؛ امّا آن روز دیگر مأیوس شدند. اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَروا مِن دینِكُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَون؛(1) [میفرماید] حالا دیگر هیبت كفّار، شما را مرعوب نكند؛ به ظواهر و كارها و خودنماییهایی كه كفّار میكنند اهمّیّتی ندهید؛ مراقب رفتارتان در مقابل پروردگار عالم باشید؛ [مفهوم] آیه این است. چرا كفّار مأیوس شدند؟ این به خاطر تداوم «حاكمیّت سیاسی اسلام» است.
یك وقت، عقیدهی اسلامی هست، عمل اسلامی هست امّا سیاستِ اسلامی نیست، حاكمیّتِ اسلامی نیست؛ وقتی حاكمیّت اسلام به وجود آمد، روح اسلام ــ كه حالا عرض خواهم كرد ــ تحقّق واقعی پیدا خواهد كرد؛ روح اسلام «امامت» است. امامت، یكی از مراتب مهمّ شئون انبیای الهی است؛ یعنی هر كدام از پیغمبران یك امامند، دارای مقام امامتند. مقام امامت برای پیغمبران، از مقام رسالت بالاتر است. معنای رسالت پیغمبر این است كه پیام الهی را به مردم میرساند، امّا معنای امامت پیغمبر این است كه این رسالت را در دل مردم، در اندیشهی مردم و در عمل و كاركرد مردم اجرا میكند؛ این معنای امامت است. لذا شما میبینید خدای متعال به حضرت ابراهیم (علیه السّلام)، بعد از آنهمه امتحانات سختی كه برای آن بزرگوار پیش آمد، در اواخر عمر او میفرماید: وَ اِذِ ابتَلىٰ اِبراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماما. خدای متعال بعد از اینهمه حوادث، بعد از اینهمه امتحانات سخت، در آخر عمر به ابراهیم میگوید: اِنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماما؛ حالا تو به مقام امامت رسیدی. چطور میگوییم آخر عمر؟ چون بعد ابراهیم میگوید: قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی؟(2) «آیا در ذرّیّهی من هم این امامت وجود دارد؟» كه خدای متعال به او جواب میدهد. خب ذرّیّهی ابراهیم مربوط به پیرمردی ابراهیم است دیگر. حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در سنین پیری ــ شاید در نودسالگی یا بالاتر ــ صاحب دو فرزند شد؛ قرآن میگوید «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الكِبَرِ اِسماعیلَ وَ اِسحاق»؛(3) معنای امامت این است. این امامت را پیغمبر اكرم به دستور الهی استمرار میدهد، منتها استمرار این امامت باید با حاكمیّت سیاسی همراه باشد؛ لذا اعلام خلافت میكند، اعلام ولایت میكند؛ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه».(4) ضمناً بدانید حدیث غدیر را فقط شیعه نقل نكردهاند، [بلكه] متواتر است بین شیعه و سنّی؛ این حدیث را كه پیغمبر فرمود «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه»، همهی یا بسیاری از محدّثین شیعه و سنّی نقل كردهاند. خب وقتی امامت استمرار پیدا كرد، الگوی زیست اسلامی هم استمرار پیدا میكند. وقتی امامت در جامعه حاكمیّت داشته باشد، زیست جامعه شكل اسلامی پیدا میكند، الگوی اسلامی در جامعه تحقّق پیدا میكند. اگر حاكمیّت سیاسی اسلام از دست برود، خسارت بزرگ این است كه زیست اسلامی، زیست اجتماعی اسلامی از بین خواهد رفت؛ بزرگترین خسارت این است.
این تلاشی كه ائمّهی ما (علیهم السّلام) در طول زندگی دویستوپنجاهساله برای حاكمیّت اسلام میكردند، مبارزهای كه میكردند، آن كاری كه بعدها بعضی از بزرگان شیعه انجام میدادند، آن كاری كه امام راحل و ملّت ایران در این برههی از زمان برای ایجاد انقلاب اسلامی انجام دادند، همه برای همین است كه امامت متّكی بشود به حاكمیّت سیاسی، و این منتهی بشود به اینكه «زیست اسلامی» در جامعه گسترش پیدا كند.
«زیست اسلامی» یعنی چه؟ معنای چگونگی زندگی اجتماعی اسلامی چیست؟ این را در قرآن و در نهجالبلاغه و در روایات میشود پیدا كرد. در این الگو، «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»(5) وجود دارد، یعنی «عدالت»؛ در این الگو «اَشِدّاءُ عَلَی الكُفّار»(6) وجود دارد، یعنی «مرزبندی با دشمن»؛ در این الگو «رُحَماءُ بَینَهُم»(7) وجود دارد، یعنی «مهربانی مؤمنین و مردم با یكدیگر»؛ اینها خطوط اصلی است؛ ما از هر كدام از اینها كه غفلت كرده باشیم و غفلت بكنیم و زمین بماند، نقصی در الگوی زیست اسلامی به وجود میآید.
در این الگو «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»(8) هست؛ یعنی حاكم جامعه رنج مردم را با وجود خود، با همهی دل خود درك میكند، احساس میكند. قرآن میگوید «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»؛ شما سختی میكشید، پیغمبر رنج میبرد. این از طرف حاكم نسبت به مردم. از طرف مردم هم «اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنكُم»؛(9) مردم هم همراهی میكنند، اطاعت میكنند، كمك میكنند، دنبالهروی میكنند. از این قبیل خطوط روشن برای تبیین زیست اسلامی هزار مورد یا شاید هزاران مورد در قرآن و در نهجالبلاغه و در صحیفهی سجّادیّه و در روایات فراوان وجود دارد و میشود پیدا كرد. این معنای غدیر. غدیر در واقع برای ادامهی تاریخ اسلام سوغاتِ زیست اسلامی را ارائه میدهد؛ حالا اینها كه بعد در [مورد] قضیّهی غدیر چه اتّفاقی افتاد، بحثهای دیگری است. معنای غدیر استمرار حاكمیّت الهی و اسلامی است برای اینكه این حاكمیّت بتواند آن الگوی برجسته و پیشرفتهی زیست اسلامی را به وسیلهی امامت استمرار ببخشد؛ این معنای غدیر است؛ این برای شیعه و سنّی دیگر فرقی ندارد؛ همهی فِرَق اسلامی از این بهره میبرند. ما غدیر را با این چشم نگاه كنیم كه مایهی «وحدت» است؛ غدیر را بهانهای برای دعوای شیعه و سنّی قرار ندهیم. این نكتهی مربوط به غدیر.
و امّا دربارهی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام). ما دربارهی علیّبنابیطالب (علیه السّلام) چه بگوییم؟ مگر ذهن بشر معمولی و چشم خرد انسان عادّی و معمولی میتواند آن خورشید را ببیند، به او نگاه كند، به او خیره بشود؟ مگر امكان دارد؟ نه. جمال معنوی امیرالمؤمنین را نمیشود [فهمید]؛ ماها نمیفهمیم؛ رتبهی عرشی امیرالمؤمنین را ما نمیشناسیم؛ یعنی كلماتی گفته میشود، یك تصویری ممكن است در ذهنمان به وجود بیایید امّا مغز و معنای آن حقیقت روشنی را كه امیرالمؤمنین مظهر آن است، واقعاً نمیتوانیم درست درك كنیم؛ بشر معمولی نمیتواند درك كند؛ آن را ائمّه درك میكنند، آن را خود پیغمبر درك میكند. خب پس ما چه جور از امیرالمؤمنین درس بگیریم؟ از كلمات خود امیرالمؤمنین كه در نهجالبلاغه هست و بحمدالله تدوینشده و موجود است. یكی از نعمتهای بزرگ الهی برای جوامع اسلامی همین نهجالبلاغه است؛ این هم اختصاص به شیعه ندارد؛ بزرگترین شرح نهجالبلاغه را ابنابیالحدید سنّی نوشته. در همین قرن اخیر، عالِم معروف مصری، محمّد عبدُه شرح نهجالبلاغه نوشته؛ یعنی نهجالبلاغه فقط مال شیعیان نیست، مال همهی مسلمین است؛ درس است، راه است، ارائهی طریق است، بیان معیارها است، بیان مبناها است؛ چیز بزرگی است. ما به این نهجالبلاغه كه نگاه میكنیم و همچنین به آیات قرآن كه نگاه میكنیم، میتوانیم ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین را برای درس گرفتن به دست بیاوریم. من حالا یك بخشهای كوتاهی را عرض میكنم؛ یعنی واقعاً شاید سالها طول بكشد اگر كسی بخواهد بنشیند راجع به فضایل امیرالمؤمنین حرف بزند؛ با یك ساعت و نیم ساعت و ده ساعت كه قضایا تمام نمیشود. حالا یك چند كلمهای ما عرض میكنیم.
فضایل آن بزرگوار آنچنان است كه به قول خلیلبناحمد، عالِم معروف قرن دوّم، فضایل علیّبنابیطالب را، هم دشمنانش كتمان كردند، هم دوستانش؛ دشمنانش كتمان كردند به خاطر دشمنی؛ دوستانش كتمان كردند به خاطر خفقان، تقیّه، ترس؛ كتمان كردند، نگفتند. با وجود اینكه هم دشمنان كتمان كردند، هم دوستان كتمان كردند، فضایل امیرالمؤمنین همهی دنیا را پُر كرده است؛ تعبیر او این است: مَلَأَ الخافِقَین. كدام شخصیّت بزرگ هست كه كسانی كه به دین او اعتقاد ندارند، دربارهی او چندین جلد كتاب بنویسند؟ این مخصوص امیرالمؤمنین است، این فقط مخصوص علیّبنابیطالب است. مسیحی دربارهاش حرف میزند، هندو دربارهاش حرف میزند، بودایی دربارهاش حرف میزند، برادران مسلمان اهل تسنّنی كه شیعه نیستند امّا امیرالمؤمنین را كاملاً قبول دارند، دربارهاش كتاب مینویسند، دربارهاش حرف میزنند؛ فضایل این بزرگوار این است.
خب حالا من چند كلمه دربارهی بعضی از خصوصیّات زندگی امیرالمؤمنین و شخصیّت امیرالمؤمنین عرض میكنم كه در همهی اینها ایشان در اوج است. اوّل، یقین است؛ آنچه انسان را، پویندهی راه را، پیگیرندهی یك هدف را در راه نگه میدارد چیست؟ «یقین»؛ [اینكه] یقین داشته باشد، ناامید نشود، مأیوس نشود، دچار شك نشود؛ امیرالمؤمنین در یقین در اوج است. تعبیر خود حضرت این است: اِنّی … لَعَلىٰ بَصیرَةٍ مِن نَفسی وَ یَقینٍ مِن رَبّی.(10) یك جملهی معروفی هم هست: «لَو كُشِفَ الغِطاء مَا ازدَدتُ یَقینا»(11) كه البتّه من در نهجالبلاغه این جمله را پیدا نكردم، [امّا از ایشان] به هر حال نقل شده. این یقین امیرالمؤمنین در اوج این معنا.
دربارهی احساس نسبت به انسانها؛ نهفقط نسبت به مسلمانها، نهفقط نسبت به پیروان خودش، نسبت به [همهی] انسانها، باز احساس او در اوج است. در نهجالبلاغه چند مورد وجود دارد كه من یك موردش را اینجا عرض میكنم. به حضرت خبر دادند كه اشرار و الوات شامی به شكل مسلّح میآیند در انبار(12) و حمله میكنند به خانههای مردم و طلاها را از دست و پای زنها بیرون میكشند، اینها را اذیّت میكنند، آزار میكنند؛ [وقتی] این خبر را به حضرت دادند، حضرت اینجور میفرماید: فَقَد بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم كانَ یَدخُلُ عَلَى المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَى المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُحِجلَها؛ ببینید! میگوید به من خبر رسیده كه اینها وارد خانه میشوند كه در این خانه زن هست ــ یا زن مسلمان، یا زن غیر مسلمان ــ بعد كه این را میگوید، میفرماید: فَلَو اَنَّ امرَاً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا اَسَفاً ما كانَ بِهِ مَلوما؛ اگر مرد مسلمان از این حادثه، از این خبر، از غصّه بمیرد، مورد ملامت نیست. احساس را میبینید! بیخیال بودن نسبت به آحاد جامعه، در نقطهی مقابل این احساس نسبت به تكتك آحاد جامعه، حتّی زن غیر مسلمان؛ میگوید اگر مرد مسلمان بمیرد از این غیرت، از این ناراحتی كه الوات و اشرار شامی وارد خانه بشوند و به زنان مسلمان [و غیر مسلمان] تعرّض بكنند، از غصّه اگر بمیرد، «ما كانَ بِهِ مَلوما» نمیشود ملامتش كرد، «بَل كانَ بِهِ عِندی جَدیرا»(13) شایسته است، سزاوار است كه انسان از غصّه بمیرد؛ میبینید اوج احساس را! احساس دلسوزی نسبت به آحاد مردم در یك چنین اوجی؛ این هم یك گوشهی دیگری از شخصیّت امیرالمؤمنین.
در مورد مسئلهی عدالت؛ اصلاً نمیشود انسان دربارهی عدالت امیرالمؤمنین حرف بزند؛ اصلاً قابل توصیف نیست. حالا من یك جمله از حضرت نقل كردم؛ میفرماید: «وَاللهِ لَاَن اَبیتَ عَلی حَسَكِ السَّعدانِ مَسَهَّداً اَو اُجَرَّ فِی الاَغلالِ مُصَفَّداً»، اگر سختترین شكنجهها را به من بدهند، با بدن برهنه من را روی خارها بكشانند و مانند اینها، «اَحَبُّ اِلَیَّ مِن اَن اَلقَی اللهَ عَزَّ وَ جَلّ یَومَ القیامَةِ ظالِماً لِبَعضِ العِباد»،(14) همهی اینها برای من بهتر از این است كه من روز قیامت خدا را ملاقات كنم در حالی كه به یك نفر ظلم كرده باشم! [اگر] بیشترین شكنجهها را در دنیا به من بدهند، برای من گوارا است تا اینكه به یك نفر [ظلم كرده باشم]. آن وقت شما ببینید چه كسی این حرف را میزند؛ كسی كه در رأس یك حكومتی است كه شرق و غرب این حكومت، چند برابر ایران فعلی ما است. یعنی آن مملكتی كه امیرالمؤمنین حاكم آن بود و امیرالمؤمنینِ آن مملكت بود ــ از رود جیحون تا رود نیل است، یعنی شامل ایران، شامل افغانستان، شامل عراق، شامل مصر [میشد]؛ فقط شام جدا بود كه معاویه جدا كرده بود، بقیّه همه تحت حكومت امیرالمؤمنین [بودند] ــ میگوید [اگر] به یك نفر از این جمعیّت عظیمی كه در این كشور بزرگ زندگی میكنند ظلم بشود، برای من سنگینتر است از اینكه همهی عمرم شكنجه بكشم! این عدل امیرالمؤمنین [است]. عرض كردم دربارهی عدالت امیرالمؤمنین اصلاً نمیشود حرف زد، از بس مسئله سنگین است، از بس نشانههای عجیب و غریبی از عدالت این بزرگوار وجود دارد. این هم در اوج است.
در مورد هوشیاری در مقابل دشمن، باز در اوج است. این هم باز از نهجالبلاغه من یك جمله عرض كنم؛ میفرماید كه: «وَاللهِ لا اَكونُ كَاضَّبُعِ تَنامُ عَلی طولِ اللَدم»؛(15) خلاصهی معنایش این است: «من آدمی نیستم كه با لالایی دشمن خوابم ببرد.» خیلیها با لبخند دشمن خاطرشان جمع میشود كه دیگر خطری نیست؛ اگر دشمن لالایی بدهد، خوابشان میبرد! امیرالمؤمنین میفرماید كه «وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»؛(16) اگر تو خوابت برد، معلوم نیست دشمن هم خوابش برده باشد، او بیدار است. نوازش دشمن و لالایی دشمن موجب نمیشود من به خواب بروم؛ یعنی این هوشیاری در مقابل دشمن در اوج است.
یك نقطهی دیگر، در مورد مردمی بودن حكومت، حقّ متقابل میان مردم و میان حاكم؛ «وَ لَكُم عَلَیَّ مِنَ الحَقِّ مِثلُ الَّذی لی عَلَیكُم»؛(17) میفرماید همان مقداری كه من به گردن شما حق دارم ــ حالا شما ببینید امیرالمؤمنین چه حقّ بزرگی به گردن مردم دارد؛ مظهر قدرت خدا، مظهر رحمت خدا، مظهر علم خدا، حقّی كه بر انسانها دارد چقدر است؟ همان مقداری كه من به گردن شما حق دارم ــ شما [هم] به گردن من حق دارید؛ مردمی بودن نظام اسلامی این است. حالا یك عدّهای بنشینند بگویند انتخابات و دموكراسی و مردمسالاری و مانند اینها را جمهوری اسلامی ایران از غربیها یاد گرفته! نهجالبلاغه مال غربیها است؟ مردمی بودن حكومت در زبان امیرالمؤمنین [این است]؛ حالا در قرآن هم آیات فراوانی وجود دارد كه میشود از آن، این معنا را فهمید. این هم كلام امیرالمؤمنین است.
یك جملهی دیگر كه باز این هم در مقام احترام به نظر مردم [است]؛ و این هم باز در اوج است. فَلا تَكُفّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقٍّ اَو مَشوِرَةٍ بِعَدل؛(18) امیرالمؤمنینی كه معدن حكمت است، معدن علم است، علم او متّصل به علم خدا است، علم او از وسایل عادّی به دست نیامده، این انسان با این عظمت علمی میگوید: فَلا تَكُفّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقّ؛ اگر حرف حقّی به نظرتان رسید كه باید به من بگویید، بگویید؛ ساكت نمانید؛ اَو مَشوِرَةٍ بِعَدل؛ یك وقتی میخواهید یك مشورتی به من بدهید، یك چیزی به نظرتان میرسد، مشورت بدهید. در همهچیز در اوج، از همهجهت در اوج!
باز یك نكتهای دیگر كه این هم همین مسئلهی حضور مردم و تأثیر مردم در سرنوشت كشور [است]. میفرماید كه «وَ لَا امرُؤٌ وَ اِن صَغَّرَتهُ النُّفوسُ وَ اقتَحَمَتهُ العُیونُ بِدونِ اَن یُعینَ عَلَى ذلك»؛(19) هر كسی هر چند به نظر شما كوچك بیاید و بخواهید یا بتوانید او را نادیده بگیرید، اینجور نیست كه در سرنوشت كشور بیتأثیر باشد؛ یعنی كوچكترین افراد جامعه، فقیرترین افراد جامعه، بیدستوپاترین افراد جامعه هم میتوانند در سرنوشت كشور مؤثّر باشند. حالا اینها یك گوشههایی از شخصیّت امیرالمؤمنین است. اگر بخواهیم با زبان عادّی صحبت كنیم، باید بگوییم شخصیّت امیرالمؤمنین مثلاً صد بُعد دارد و حالا این چند بُعدش را ما با استفاده از كلمات خود آن بزرگوار گفتیم و دیدیم كه در همهی این ابعاد، امیرالمؤمنین در اوج است؛ نهاینكه فقط دارای این ابعاد است، [بلكه] در این ابعاد، در اوج است. حالا زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار، اخلاص آن بزرگوار، انفاق آن بزرگوار، سخاوت آن بزرگوار، اصلاً حرفهایی است كه عرض كردم، [اگر] كسی بخواهد در این باره حرف بزند، بحث یك ساعت و چند ساعت نیست؛ روزها و ماهها و سالها باید بنشیند حرف بزند. لذا در كلمات خود این بزرگوار هم ابعاد دیگری را میشود نشان داد و پیدا كرد.
اُنس بگیرید با نهجالبلاغه؛ من به جوانها مخصوصاً تأكید میكنم؛ نهجالبلاغه را یاد بگیرید. خوشبختانه ترجمههای خوبی از نهجالبلاغه شده و در دسترس همه است. بخوانید نهجالبلاغه را؛ بخوانید، ببینید كه امیرالمؤمنین چه چیزی به ما یاد میدهد؛ چه درس میدهد و از وجود خودش چه خبرها میدهد. آنچه امیرالمؤمنین بیان میكند، تجّسم برتر همهی این ارزشها خود او است. در كلمات ائمّهی دیگر (علیهم السّلام) هم همینجور.
در همین زیارت روز عید غدیر، امروز، یك زیارت معروف بزرگِ مشروحی از امام هادی (علیه السّلام)، با سند معتبر نقل شده كه در مفاتیح هست. حالا [اینكه] چرا حضرت امام هادی (علیه السّلام) راجع به امیرالمؤمنین به این مفصّلی حرف میزنند، بنده یك تحلیلی دارم كه خیلی به آن نمیپردازیم. حضرت در این زیارت به دهها آیهی قرآن استناد میكنند و [آنها را] تطبیق میكنند با امیرالمؤمنین (علیه السّلام). بعد از آنكه همهی این مطالب را راجع به امیرالمؤمنین میگویند ــ شاید ده دوازده صفحه است در مفاتیح ــ حضرت هادی (علیه السّلام) خطاب به جدّ بزرگوارش میگوید: فَما یُحیطُ المادِحُ وَصفَك؛ كسی كه تو را مدح میكند، نمیتواند به توصیف تو دست پیدا كند؛ امكان ندارد! بعد از همهی این حرفها ــ كه ده صفحه دربارهی امیرالمؤمنین حرف زده ــ آن هم امام هادی (علیه السّلام) كه خودش یك امام بزرگوار عرشی است، میگوید: فَما یُحیطُ المادِحُ وَصفَك وَ لا یُحبِطُ الطّاعِنُ فَضلَك؛(20) آن كسی هم كه با تو مخالف و دشمن است، امكان ندارد كه بتواند این توصیفات عجیب را پنهان كند و مخفی كند. این[جور] است. این توصیف امیرالمؤمنین است.
درس بگیریم دیگر، باید یاد بگیریم. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) اسمش، نام مباركش و مدایحی كه دربارهی این بزرگوار گفته شده، در دسترس همهی ماها هست و تكرار میكنیم امّا این كافی نیست؛ امیرالمؤمنین معلّم است، باید زانو بزنیم، یاد بگیریم. همه باید یاد بگیرند؛ رئیس باید یاد بگیرد، مرئوس باید یاد بگیرد، مدیر سطح بالا باید یاد بگیرد، امثال این بندهی حقیر ــ طلبه ــ باید یاد بگیرد، آحاد مردم باید یاد بگیرند؛ باید یاد بگیریم. عرض كردم امیرالمؤمنین مظهر اعلای امامت است كه امامت، متكفّل تبیین و تأكید زیست اسلامی در جامعه است؛ این زیست را باید یاد بگیریم. البتّه انقلاب كمك كرد، انقلاب تحوّل ایجاد كرد. ملّت ایران قبلاً بكلّی غافل بودند؛ و ماها همهمان. رحمت خدا بر امام بزرگوار، رحمت خدا بر پیشروان این انقلاب كه بسیاریشان شهید شدند؛ زحماتی كشیدند، كار كردند، تلاش كردند، انقلاب به پیروزی رسید، و بحمدالله توانستند تا یك حدودی [ما را آشنا كنند]، رحمت خدا بر ملّت ایران؛ این به جای خود محفوظ؛ لكن ما هنوز در همان قدمهای اوّلیم؛ ماها باید خیلی راه برویم، خیلی باید تلاش كنیم. خب این راجع به غدیر و امیرالمؤمنین.
چند جمله راجع به انتخابات. برادران عزیز، خواهران عزیز! انتخابات خیلی مهم است. سه روز دیگر ملّت ایران در مقابل یك آزمون قرار میگیرد. انتخابات همیشه یك آزمون است، حالا به یك معنا بیشتر از همیشه [اهمّیّت دارد]. چهل روز تقریباً از فقدان یك رئیس خوب، یك رئیسجمهور محبوب، مردمی، علاقهمند و كاری گذشته كه مردم هم او را دوست میداشتند و تشییع جنازهی او در سراسر كشور میلیونی برگزار شد ــ كه اینها همه امتیازات است ــ در عین حال در حدود چهلم او مردم دارند یك انتخابات برگزار میكنند؛ این خیلی مهم است؛ در دنیا نظایر این كمتر اتّفاق میافتد. ملّت ایران این همّت را دارد.
خب، امیدوارم انشاءالله خدا ملّت ایران را سرافراز از این انتخابات خارج كند. سرافرازی به چیست؟ سرافرازی به دو مطلب است: در درجهی اوّل، «مشاركت حدّاكثری»، در درجهی بعد، «انتخاب اصلح»؛ هر دوی اینها مهم است. مشاركت بالا كه ما روی آن خیلی اصرار میكنیم، به خاطر این است كه مهمترین اثر مشاركت بالا، سرافرازی جمهوری اسلامی است. نظام جمهوری اسلامی از لحظهای كه تشكیل شده است، دشمنهای سرسخت داشته؛ هر كار توانستند، علیه جمهوری اسلامی انجام دادند؛ تا الان هم مشغولند؛ مرتّب نقشه میكشند، كه من در صحبتهای مختلف بیان كردهام و از نقشههای اینها حرف زدهام؛ از بعضیها از نقشههای اینها بحمدالله توانستیم پردهبرداری كنیم تا دیده بشود كه چه كار میخواهند بكنند؛ الان هم مشغولند. جمهوری اسلامی دشمن دارد. یكی از چیزهایی كه جمهوری اسلامی را بر دشمنانش فائق میكند، انتخابات است. اگر مشاركت خوب مردم در این انتخابات مشاهده بشود، این مایهی سرافرازی جمهوری اسلامی است.
مشاركت مردم در ذات جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی ــ «جمهوری» یعنی مردم دیگر ــ [یعنی] عموم مردم با شیوهی اسلامی، با روش اسلامی وارد میدان بشوند. این میدان مظاهر زیادی دارد كه مهمترین مظهرش همین انتخابات و تعیین مسئولین كشور است. «وارد میدان شدن مردم» معنایش این است كه جمهوری اسلامی به معنای واقعی كلمه جمهوری است، [لذا] زبان دشمنان كوتاه میشود. در هر انتخاباتی كه مشاركت كم بوده، زبان ملامت دشمنان جمهوری اسلامی و حسّاد جمهوری اسلامی دراز شده، ملامت كردند. وقتی مشاركت بالا است، زبان بدگویان كوتاه میشود؛ نمیتوانند ملامت كنند، نمیتوانند شادی كنند، دشمنشاد نمیشویم؛ علّت اینكه بنده اصرار بر مشاركت بالا دارم این است. بنابراین عنصر اوّل، مشاركت عموم مردم است؛ تنبلی نكنند، بیاعتنائی نكنند، دستِكم نگیرند؛ در همهی گوشههای كشور شركت كنند. مشاركت فقط مال شهرها نیست؛ مال شهرهای بزرگ نیست؛ در انواع مراكز جمعیّتی، روستاها، بخشها مردم باید در انتخابات شركت كنند تا جمهوری اسلامی در دنیا سرافراز بشود.
و امّا نقطهی دوّم: انتخاب اصلح. انتخاب اصلح یعنی چه؟ «اصلح» كیست؟ اصلح آن كسی است كه در درجهی اوّل به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد. «عَلیٰ بَصیرَةٍ» و «عَلیٰ یَقینٍ»؛ همانطور كه از كلمات امیرالمؤمنین عرض كردیم؛ به این راه اعتقاد داشته باشد؛ این یك. رئیسجمهور فقیدمان، شهید خدمت، رئیسی عزیز، به معنای واقعی كلمه اعتقاد داشت. خب من از سابق كه میشناختم ایشان را؛ در این دورهی سهسالهی ریاست جمهوریاش هم كه مرتّباً با ما دیدار و ملاقات داشت؛ كاملاً محسوس بود كه با دل و جان، با اعتقاد حركت میكند؛ یكی اینكه باید اعتقاد داشته باشد؛ دوّم اینكه كارآمد باشد؛ شب و روز نشناسد، دنبال كار باشد، توانایی داشته باشد برای كار كردن؛ از عناصر خوب و همكاران خوب استفاده كند كه حالا من بعد در آخر، یك جملهای در این زمینه خواهم گفت. توان كار و نشاط كار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب، موجب صلاحیّت است. وقتی این صلاحیّت وجود داشت، این آدم با این خصوصیّات میتواند از همهی ظرفیّتهای كشور استفاده كند.
من اینجا یك فهرستی از ظرفیّتهای كشور نوشتهام كه بخواهم توضیح بدهم، شرح بدهم طولانی میشود. ما در این كشور خیلی امكانات داریم؛ البتّه بعضی از این امكانات طبیعی است، بعضی در این سالهای بعد از انقلاب به مرور به وجود آمده و تولید شده، لكن دولتها در استفادهی از این ظرفیّتها یك جور نبودند؛ بعضی از دولتها واقعاً از اینهمه ظرفیّت استفاده نكردند؛ بعضی از دولتها استفاده كردند، بعضی هم خوب استفاده كردند. این دولت سیزدهم از دولتهایی بود كه از این ظرفیّتها خوب استفاده كرد. اگر این دولت ادامه پیدا میكرد، بنده احتمال زیاد میدهم كه بسیاری از مشكلات كشور، عمدتاً مشكلات اقتصادی حل میشد. من حالا فهرستوار بدون توضیح [برخی را عرض میكنم].
باارزشترین ظرفیّت، جمعیّت جوان تحصیلكرده است؛ حالا من از همهجای دنیا خیلی خبر ندارم امّا در كشورهای منطقه، هیچ كشور دیگری به اندازهی ما جمعیّت جوان تحصیلكرده ندارد.
هوش و استعداد ذاتی ایرانی؛ این یكی از ظرفیّتها است.
معادن عظیم كشور؛ نه فقط نفت، نه فقط گاز. من یك وقتی گفتم(21) جمعیّت ما حدود یكصدمِ جمعیّت دنیا است، امّا معادن اساسی و مهمّمان چهار پنج صدم دنیا است؛ یعنی چند برابرِ اندازهی جمعیّت؛ این ظرفیّت است دیگر؛ از اینها باید استفاده كرد.
موقعیّت جغرافیایی؛ ما میتوانیم وسیلهی ارتباط بین شمال و جنوب و شرق و غرب دنیا باشیم كه خب مرحوم رئیسی مقدّمات این كار را فراهم كرده بود كه بعضی از كارهایش را هم هنوز دارند انجام میدهند و انشاءالله كه دولت بعدی بتواند این كار را درست انجام بدهد؛ این خیلی برای كشور مهم است.
مرز طولانی آبی با دریاهای آزاد، دریاهای جنوب و شمال، تعداد همسایگان، بازار بزرگ منطقه، بازار هشتادمیلیونی خود كشور، تنوّع اقلیمی كشور، شبكهی راهآهن و جادّه در سرتاسر كشور كه این یكی از امتیازات بزرگ كشور ما است كه در طول زمان در دولتهای مختلف این كار بحمدالله انجام گرفته. توانمندیهای فنّی مردان ما و جوانان ما در امر مسكن، در امر جادّه، در امر سد، در مراكز گوناگون، توانمندیهای صنعتی كشور در ساخت انواع تجهیزات؛ اینها همه زیربنا است؛ اینها همه ظرفیّتهای مهم است، اینها زیربناهای پیشرفت كشور است.
مناطق آزاد تجاری اگر درست از آن استفاده بشود؛ نه آنجوری كه در طول زمان به شكل نادرستی از آنها استفاده شد. اگر درست استفاده بشود، این مناطق آزاد یا مناطق ویژهی اقتصادی جزو فرصتهای كشور است.
مواریث فرهنگی و تمدّنی كشور؛ اینها همه جزو امكانات مهمّ ما است. امكانات گسترش گردشگری.
ایمان دینیِ قریب به كلّ مردم كشور؛ این خیلی مهم است. مردم ما واقعاً مردم مؤمنی هستند كه شاید در كشورهای اسلامی این هم جزو موارد نادر باشد. ممكن است از لحاظ عملكرد و ظواهر و مانند اینها بعضیها پایبندی درستی به شرع و شریعت و مانند اینها نشان ندهند امّا ایمان دینی و اسلامی در یك اكثریّت قریب به اتّفاقی در آحاد كشور وجود دارد. خب، از اینها میشود برای پیشرفت كشور استفاده كرد. آن كسی كه بتواند، اصلح است؛ بتوانند دولتهای ما انشاءالله از این ظرفیّتها استفاده كنند. آن كسی كه توانایی استفادهی از این فرصتها، از این ظرفیّتها را داشته باشد، اصلح است؛ فرد اصلح، او است.
بعضی از سیاسیّون در كشور ما تصوّر میكنند كه باید آویزان به این قدرت و آن قدرت بشوند؛ و بدون آویزان شدن به فلان قدرت معروف و بزرگ، در كشور نمیشود پیش رفت؛ بعضیها اینجور فكر میكنند. یا خیال میكنند كه همهی راههای پیشرفت از آمریكا میگذرد؛ نه، اینها نمیتوانند. این كسانی كه چشمشان به خارج از مرزهای كشور است، این ظرفیّتها را نمیبینند؛ وقتی ندیدند، وقتی قدرش را ندانستند، طبعاً برای استفادهی از آنها برنامهریزی هم نمیكنند. اینكه ما میگوییم چشمتان به خارج نباشد، یك علّتش این است كه وقتی چشم به خارج نبود، انسان قادر میشود كه این ظرفیّتهای درونی را ببیند، بفهمد، بشناسد. جمهوری اسلامی به فضل الهی، به توفیق الهی تا حالا نشان داده كه بدون تكیهی به بیگانگان و حتّی با وجود موذیگری بیگانگان و چالشگری بیگانگان میتواند پیش برود و پیش رفته؛ این را جمهوری اسلامی نشان داده؛ در آینده هم به حول و قوّهی الهی ملّت ایران اجازه نخواهد داد كه سرنوشتش را دیگران بنویسند.
ما وقتی گاهی از این حرفها در صحبت و سخنرانی میگوییم، بعضیها یا توهّم میكنند، یا مینویسند كه این به معنای حصار كشیدن دُور كشور است و یك عدم ارتباط با دنیا است؛ نه، ابداً؛ بنده از اوّل هیچ وقت [مخالف ارتباط نبودم]. ما با كم و زیادش، به قدر عمر بعضی از این حضرات، در كار سیاست و در كار مسائل انقلاب و در كار مسائل كشور بودهایم. از اوّل معتقد به ارتباط با همهی دنیا الّا یكی دو استثنا بودیم. یك روز ــ اوّل انقلاب ــ آفریقای جنوبی كشوری بود كه تبعیض نژادی در آن حاكم بود، ما رابطهمان را با آفریقای جنوبی قطع كردیم؛ بعد تبعیض نژادی از بین رفت، رابطهمان را برقرار كردیم؛ رابطهمان هم، رابطهی خوبی است. آن چیزی كه موجب قطع رابطه میشود، آن بایستی از بین برود؛ وَالّا ما معتقد به ارتباط با همهی دنیا هستیم؛ ارتباط هم بحمدالله داریم. در بعضی از دولتهایی كه بشدّت پایبند به مبانی بودند، مثل دولت شهید رئیسی، ارتباطات دنیاییمان هم تقویت شد، ارتباطات بینالمللیمان هم تقویت شد. بنابراین اینكه میگوییم بایستی چشممان به بیگانگان نباشد، به معنای قطع رابطه نیست، به معنای شجاعت ملّی است، به معنای استقلال ملّی است. شما اگر شجاعت ملّی داشته باشید، استقلال ملّی داشته باشید، ملّت ایران شخصیّت خود، توانایی خود، استقلال خود، قدرت پیشرفت خود را به دنیا نشان بدهد، احترامش در دنیا بسیار بیشتر و بالاتر خواهد شد؛ كمااینكه بحمدالله همینجور هم شده؛ انسان توفیقات بیشتری هم پیدا میكند.
خب عرایض ما تمام شد. من دو توصیه میخواهم بكنم: یك توصیه به مردم، یك توصیه به نامزدهای محترم ریاست جمهوری. توصیهی به مردم عزیزمان این است كه ما گفتیم «ایران قوی و سرافراز»؛ این شد شعار. ایران قوی خیلی طرفدار دارد. قوی بودن ایران فقط به این نیست كه انواع و اقسام موشكها را داشته باشیم؛ كه الحمدلله داریم، انواع و اقسامش را هم داریم، مفید و باكاربردش را هم داریم؛ امّا فقط این نیست. قوی شدن ابعاد گوناگونی دارد؛ ابعاد علمی دارد، ابعاد فرهنگی دارد، ابعاد اقتصادی دارد؛ یكی از ابعادش همین بُعد حضور در میدان سیاست و میدان انتخابات است؛ این هم نشانهی قوّت است. پس هر كسی كه علاقهمند به ایران قوی است، بایستی در این انتخابات شركت كند. هر كسی معتقد به لزوم حمایت از نظام جمهوری اسلامی است، بایستی به صورت مضاعف به این اهتمام داشته باشد؛ این توصیه و عرض ما به مردم.
و امّا توصیه و عرض ما به نامزدهای انتخابات؛ من به این حضرات محترم عرض میكنم: با خداوند خودتان عهد كنید كه اگر موفّق شدید و توانستید مسئولیّتی به دست بیاورید، كسان و كارگزاران خود را از كسانی قرار ندهید كه ذرّهای با انقلاب زاویه دارند. آن كسی كه با انقلاب، با امام راحل، با نظام اسلامی ذرّهای زاویه داشته باشد، او به درد شما نمیخورد؛ او همكار خوبی برای شما نخواهد بود. آن كسی كه دلبستهی آمریكا باشد و تصوّر كند كه بدون لطف آمریكا نمیشود قدم از قدم برداشت در كشور، او برای شما همكار خوبی نخواهد بود، او از ظرفیّتهای كشور استفاده نخواهد كرد، او خوب مدیریّت نخواهد كرد؛ آن كسی كه راهبرد دین و شریعت را مورد بیاعتنائی قرار بدهد، برای شما همكار خوبی نخواهد بود. كسی را انتخاب كنید كه اهل دین، اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد كامل به نظام باشد. اگر شما نامزدهای محترم یك چنین عهدی با خدای خودتان ببندید، بدانید كه همهی كارهایی كه برای انتخابات میكنید، حسنه خواهد بود؛ اگر یك چنین نیّتی داشته باشید. اگر یك چنین عهدی با خدا ببندید، كارهای انتخاباتی میشود یك كار حسنه و پیش خدای متعال ثواب خواهد داشت.
امیدواریم خدای متعال توفیقات خودش را بر همهی آنها، بر همهی ما نازل كند. خداوند انشاءالله همهی شما را حفظ كند.