صدام پیش از جنگ با آمریكایی ها توافق كرده بود/ طرف اصلی قدرتهایی مثل آمریكا بودند كه از انقلاب ضربه جدی خورده بودند/ خطر تحریف دفاع مقدس جدی است/ رفتن برای راهپیمایی اربعین متوقف به صلاحدید ستاد كروناست/ علاج كرونا دست خود مردم است
به مناسبت چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
السّلام علیك یا اباعبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائك علیك منّی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النّهار و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتك السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
تكریم و بزرگداشت رزمندگان و پیشكسوتان دفاع مقدس، جزو وظایف ملّی
امروز را به مناسبت چهلمین سال از آغاز دفاع مقدّس، روز «تكریم و بزرگداشت رزمندگان و پیشكسوتان و جلوداران عرصهی دفاع مقدّس» قرار دادهاند؛ بسیار كار بجا و درستی انجام گرفته. این تكریم، این بزرگداشت و نكوداشت جزو وظایف حتمی ملّی ما است، علاوه بر اینكه توصیهی مؤكّد اسلام هم هست. پیشكسوتان و رزمندگان كه امروز روز تكریم آنها است، چه كسانی هستند؟ كسانی هستند كه از جان گذشتند، جان را كف دست گرفتند، از آسایش، زندگی خانوادگی، پدر و مادر، همسر، فرزندان، در مواردی، از آینده چشم پوشیدند، صرف نظر كردند و همهی داشتههای خودشان را به مصاف دشمنی بردند كه تشخیص داده بودند بایستی در مقابل او از اسلام و از كشور دفاع كنند. از اسلام دفاع كردند، از انقلاب دفاع كردند، از عزّت ملّی دفاع كردند، از ناموس دفاع كردند؛ برخی از اینها عروج كردند و بعضی هم ماندند و كار را به پایان رساندند؛ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر؛(2) كه این جماعتی كه امروز به عنوان رزمندگان، به عنوان پیشكسوتان در این جلسهی سراسری كشوری حضور دارند، جزو این كسانی هستند كه این افتخار را داشتند كه رفتند و این توفیق را داشتند كه كار را به پایان رساندند.
شرح مختصر چرایی و چگونگی دفاع مقدّس:
ما چه زمانی میتوانیم اهمّیّت و عظمت رزمندگان را درست تشخیص بدهیم؟ آن وقتی كه عظمت كار معلوم بشود، عظمت عرصه و میدان را بتوانیم تشخیص بدهیم، آن وقت معلوم میشود اینهایی كه رفتند در این میدان و كار كردند چه ارزشی دارند. عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدّس. من در چند جملهی كوتاه، چرایی و چگونگی دفاع مقدّس را امروز شرح میدهم. البتّه اینها مطالبی است كه بارها گفتهایم، بارها گفتهاند ،لكن باید تكرار كنیم؛ باید آنچه را حقیقت است، بارها و بارها و هزاران بار بگوییم؛ تحریف، امر جدّی و خطر بزرگی است و دست تحریف وجود دارد.
1) هدف جنگافروزان، در هم كوبیدن نظام اسلامی 2) صدّام پیشكردهی عناصر اصلی
اوّلاً هدف جنگافروزان، آن كسانی كه جنگ تحمیلی را بر ملّت ایران تحمیل كردند، در هم كوبیدن نظام اسلامی بود، در هم كوبیدن انقلاب بود؛ هدف اصلی و نهاییشان این بود. ثانیاً طرف اصلی، صدّام و حزب بعث نبودند؛ اینها وسیلهای بودند كه پیشكردهی آن عناصر اصلی بودند. صدّام را با استفاده از روحیّات او و جاهطلبیهای او پیش انداخته بودند. او هم آمده بود وارد میدان [شده بود] امّا پشت سر و طرف اصلی، دیگران بودند؛ قدرتهایی بودند كه بعضی از آن قدرتها مثل آمریكا، از انقلاب ضربهی جدّی خورده بودند. بعضی از طرفها هم كسانی بودند كه ولو مثل آمریكا از ایران طرد نشده بودند و نمیشد گفت كه آن چنان منفعت كلانی به این صورت از دست دادهاند، منتها از اینكه یك عنصر جدیدی، یك هویّت جدیدی در این منطقهی حسّاس به وجود بیاید، بر اساس دین، بر اساس اسلام، با خصوصیّاتی كه میدانستند و میشناختند، نگران بودند و مایل نبودند؛ لذا مقابل جمهوری اسلامی ایستادند. فقط آمریكا نبود، شورویِ آن روز هم بود، ناتو و كشورهای اروپای غربی [هم] بودند؛ حتّی كشورهای اروپای شرقی هم در این عرصه در مقابل ما قرار داشتند. لذا اسنادی كه بعداً رو شد و نشان داده شد، ثابت كرد كه آمریكا پیش از آغاز جنگ با صدّام توافقهایی داشته؛ همچنان كه كمكهای تسلیحاتی و اطّلاعاتی بسیار ذیقیمت به طور مرتّب در اثنای جنگ -كه حالا من بعداً یك اشارهای به اینها خواهم كرد- به سمت نیروها و قوای صدّام و حزب بعث سرازیر بود؛ كاروان نظامی به صورت پیوسته كه این جلوی چشم ما و در دید ما بود. كشتیها در بنادر امارات پهلو میگرفتند و از امارات به صورت متّصل، هرروزه، بدون وقفه میرفتند سعودی، میرفتند كویت، میرفتند عراق و [امكانات را] تحویل نیروهای صدّامحسین میدادند. اینكه حالا وضع دشمن و جبهه [بود].
3) ضعف نیروهای مسلّح و تجهیزات نظامی
در داخل هم، شرایط كشور جوری بود كه دشمن را تشجیع میكرد به اینكه این حملهی نظامی را آغاز كند؛ وضع داخلی كشور، وضع نیروهای مسلّح -كه در درجهی اوّل، چشم امید در جنگها به نیروهای مسلّح است- وضع خوبی نبود؛ ارتش تازه از زیر یوغ فرماندهان طاغوتی خارج شده بود و داشت خودآرایی میكرد و حضور انقلابیِ خودش را نشان میداد. البتّه فرماندهان ارتش، بسیاری فرماندهان خوبی بودند امّا امثال شهید فلّاحی(3) یا مرحوم ظهیرنژاد(4) كه در ارتش شخصیّتی بودند و جایگاه مهمّی داشتند، برای ادارهی سازمان عظیمی مثل ارتش آماده نبودند؛ در این كار در واقع تازهكار بودند. سپاه هم كه اندكی بیش از یك سال بود كه تشكیل شده بود. در پایان شهریور 59، سپاه یك نهاد یك سال و چند ماهه بود؛ تازه تشكیل شده بود. این وضع نیروهای مسلّح ما بود.
از لحاظ ابزارهای نظامی هم -این را واقعاً همه باید در یاد داشته باشند- در نهایت شدّت و تنگدستی بودیم؛ اوّلاً ابزارهای نظامیمان كم بود، ناقص بود، بسیاری از آنها برای كسانی كه مسئولیّت پیدا كرده بودند، شناختهشده نبود، و در همان آغاز حملهی دشمن، بعضیاز آنها از دست ما رفته بود؛ نتیجه این بود كه امكانات ما بسیار كم بود. من چند ماه بعد از شروع جنگ كه در این یگانها گردش میكردم، میدیدم تیپّ زرهی ارتش كه بایستی مثلاً حدود 150 فروند تانك داشته باشد، حدود چهل فروند تانك دارد؛ یعنی امكانات ما در این حد بود؛ بقیّهی امكانات هم همین جور بود. سپاه هم كه بكلّی فاقد امكانات بود؛ امكاناتش تفنگ و خمپارههای سبك و مانند اینها بود؛ ما اصلاً امكانات نظامیای نداشتیم؛ اینها دشمن را تشویق میكرد. اینها را دشمن تا حدود زیادی میفهمید، میدانست و تشویق به حمله میشد.
4) نقش بسیار حسّاس و شگفتانگیز رهبری و فرماندهی امام
خب جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما آغاز شد؛ اینجا است كه انسان نقش بسیار حسّاس و شگفتانگیز رهبری و فرماندهیِ امام بزرگوار را تشخیص میدهد. امام در یك چنین شرایطی توانست آغاز جنگ را و بعد تداوم این حركت را در زیر چشم خود و ارادهی خود به پیش ببرد و اداره كند. بعضیها انكار میكنند، اظهار تعجّب میكنند كه چطور ممكن است یك روحانی مسنّ پیرمردی در سنین هشتادوچندساله مثلاً بتواند نیروهای مسلّح را در جنگ اداره كند؛ خیال میكنند كه مدیریّت جنگی و فرماندهی جنگیِ امام به این بود كه برود مثلاً در قرارگاههای تاكتیكی مقدّم بنشیند عدّهها را جابهجا كند، یگانها را این ور و آن ور بفرستد. مسئله این نبود، مسئلهی امام چند چیز دیگر بود: اوّلاً مهم این بود و كار بزرگ امام این بود كه از اوّل حجم واقعی این كارزار را شناخت، از اوّل فهمید كه معنای این جنگ چیست؛ خیلی از ماها نمیدانستیم، نمیفهمیدیم. خب دو كشور همسایه خیلی اوقات میشود درگیری با هم پیدا میكنند؛ خیلی اهمّیّتی ندارد. امام نه، امام از اوّل فهمید كه این یك درگیریِ عادّی بین دو همسایه نیست، دشمن را شناخت و فهمید كه دشمن اصلی در این جنگ كیست و تشخیص داد كه صدّام یك ابزار است. و امام دربارهی جنگ، دربارهی دفاع مقدّس متعدّد سخنرانی میكرد؛ در سخنرانیای كه مربوط به جنگ بود امام مثلاً میفرمود كه آمریكا از شوروی بدتر، شوروی از آمریكا بدتر، انگلیس از هر دو بدتر؛ یعنی تعرّض و خطابش به آن كسانی بود كه شناخته بود كه اینها عاملان اصلی هستند و پشت صحنهی جنگ در واقع اینها هستند.
ثانیاً یك تشخیص اساسی و حیاتی امام داد و آن این بود كه این مسئلهی مهم را فقط ملّت ایران میتواند حل كند. این مسئله، صرفاً مسئلهی نیروهای مسلّح نیست. ولو نیروهای مسلّح بعد خب وضع بهتری پیدا كردند لكن این كار، كار ملّت ایران است، ملّت باید وسط بیاید؛ همچنان كه ملّت ایران انقلاب را به پیروزی رساند، جنگ را هم ملّت ایران باید به پیروزی برساند. امام این را تشخیص داد و بر اساس آن عمل كرد و این حركت عظیم مردمی را كه حالا بعد یك اشارهای خواهم كرد، به وجود آورد. [بعد] شخصیّت امام، نفوذ معنوی امام، صداقت و معصومیّت بیان امام كه وقتی حرف میزد آثار معصومیّت و صداقت در بیان او برای همه آشكار بود، میفهمیدند كه حقیقت را دارد بیان میكند؛ بعد نگاه تیزبین او كه یك اعماقی را مشاهده میكرد كه به معنای واقعی كلمه [مصداق] «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند»[بود]. گاهی ماها با مسئولین نظامی در بعضی از مسائل نظامی مراجعه میكردیم به ایشان و امام گاهی یك نكاتی را بیان میكردند كه برای انسان واقعاً [مایهی] تعجّب بود كه ایشان چطور به این نكات توجّه میكند.
و بعد هم قاطعیّت بینظیر، آن قاطعیّت فوقالعاده؛ كارهای نشدنی را كه به معنای واقعی كلمه نشدنی به نظر میرسید، امام به طور قاطع [مثلاً میفرمود] «حصر آبادان باید برداشته شود». خب آن وقتی كه آبادان در حصر افتاد، بنده اتّفاقاً در اهواز بودم، اصلاً قابل تصوّر نبود چطور ممكن است حصر آبادان برداشته بشود [امّا] امام قاطع فرمودند. [یا میفرمود] «خرّمشهر باید آزاد بشود»، در قضیّهی قبل «سوسنگرد باید آزاد شود»؛ یعنی چیزهای نشدنی را كه به نظر افراد حاضر در آنجا میآمد، این را امام به صورت قاطع بیان كردند. رهبری امام و هدایت امام و فرماندهی امام، اینها بود؛ و متأسّفانه نقش امام در نوشتههای مربوطه به جنگ، در بحثهای مربوط به جنگ، مورد غفلت واقع شده!
یك نكتهی دیگر دربارهی نوع مواجههی امام با این قضیّه عرض بكنم. امام در حالات مختلف جنگ، به اقتضای آن حالت، موضعگیری میكرد و آن نكتهی اصلی را بیان میكرد. یك وقت مثلاً فرض كنید، یك قضیّهای پیش آمده بود در صحنه، در میدان كه مردم روحیهشان را از دست داده بودند و بایستی روحیه پیدا میكردند؛ امام سعی میكرد به مردم روحیه بدهد و دشمن را تحقیر كند. معنای اینكه [فرمودند] «یك دزدی آمده، یك سنگی انداخته و فرار كرده»،(5) این است كه رزمندگان ما كه به جبهه رفتند، دارند دشمن فراری را تعقیب میكنند. روحیه دادن به ملّت. یك وقت لازم بود كه از غرور رزمندگان جلوگیری بشود؛ فرض بفرمایید رزمندگان با حدود یك ماه تلاش كُشنده و فوقالعاده توانسته بودند خرّمشهر را فتح كنند -خب این خیلی دستاورد عجیب و بزرگی بود كه خرّمشهر را رزمندگان ما، ارتش و سپاه و بسیج، توانستند از دشمن باز پس بگیرند- خب این ممكن بود غرور ایجاد كند؛ اینجا برای اینكه این غرور به وجود نیاید كه ضربهاش بر همهی افرادی كه دستاندركار در هر نقطهای هستند بسیار زیاد است، امام فرمود «خرّمشهر را خدا آزاد كرد»؛ [یعنی] ما وسیله هستیم؛ مطلب را مستند به ارادهی الهی و قدرت الهی میكند؛ این اینجا لازم است. فرض بفرمایید یك وقت رزمندگان دچار یك مشكلی شدند، احتیاج به تفقّد داشتند، احتیاج به دلگرمی داشتند، امام تفقّد میكرد از آنها كه «بازوی رزمندگان را میبوسم».(6) یعنی مراقب [بود]؛ مثل یك پدر مهربان و مثل یك مدیر قوی و آگاه، مسلّط بر عرصه، هر وقتی هر چه لازم بود، از این بزرگوار صادر میشد. و باید در تحقیقات ما، در كارهایی كه انجام میگیرد، حتماً نقش امام روشن بشود.
چند نكته در مورد دفاع مقدّس جهت جلوگیری از تحریف و شبههافكنی:
خب، بنابراین چیستی و چراییِ جنگ تحمیلی، در این چند جملهی كوتاه به نحو اجمال روشن میشود، لكن چند نكته را من در مورد دفاع مقدّس عرض میكنم. البتّه خیلی از اینها بارها گفته شده، تكرار شده، لكن بایست تكرار بشود؛ همین طور كه عرض كردم، دست تحریف با انگیزه به دنبال شبههافكنی است.
1) پیروزی نظام جمهوری اسلامی و شكست دشمن
نكتهی اوّل این است كه همین طوری كه گفتیم، دشمن جنگ را به راه انداخت با هدف اینكه نظام جمهوری اسلامی را، نظام اسلامی را ساقط كند و یك دستگاه حكومت وابستهی ضعیف و زبونی را بر سر كار بیاورد و سلطهی خودش را بر كشور ایجاد كند؛ و دشمن شكست خورد. یعنی این نكتهی بسیار اساسی و مهم كه بعضاً شبههافكنی میكنند كه آیا ایران در این جنگ پیروز شد یا نشد، [جوابش این است كه] اصلاً پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی مثل خورشید روشن است! [اینكه] همهی دنیای قدرتمند آن روز، بریزند سر یك كشور، برای اینكه نظام او را ساقط كنند، برای اینكه بتوانند بر او مسلّط بشوند، برای اینكه بتوانند سرزمین او را تجزیه كنند -یك قسمتهایی از غرب و از جنوب غربی كشور را اینها میخواستند تجزیه كنند- و هشت سال همهی توان خودشان را به كار ببرند، آخرش هم هیچ غلطی نتوانند بكنند، پیروزی از این بالاتر؟ این پیروزی نیست؟ ملّت ایران پیروزی درخشانی به دست آورد.
اوّلاً یك وجب از خاك كشور را نتوانستند جدا كنند؛ ثانیاً نتوانستند انقلاب و نظام را یك قدم به عقب برانند. و نظام بعد از جنگ و در پایان این هشت سال بسیار قویتر و تواناتر از قبل از شروع جنگ بود و نشاط و تواناییاش بیشتر بود؛ اینها پیروزیهای بزرگی است كه اتّفاق افتاد. در جنگهایی كه در دورهی پادشاهان، در دورهی طواغیت در این یكی دو قرن اخیر اتّفاق افتاد، ایران همیشه شكست خورده؛ چه در دورهی قاجار، چه در دورهی پهلوی، حتّی در جنگی كه ایران اعلام بیطرفی كرد. ایران، هم در جنگ بینالملل اوّل، هم در جنگ بینالملل دوّم اعلام بیطرفی كرد و كشور در هر دو جنگ اشغال شد كه اوّلی در دورهی قاجار بود، دوّمی در دورهی پهلوی بود. در جنگ دوّم، در همین شهر تهران، نیروهای آمریكایی و نیروهای شوروی در خیابانها رژه میرفتند، راه میرفتند و جلوی چشم مردم فساد ایجاد میكردند؛ بخشهایی از شمال كشور، بخشهایی از جنوب كشور تحت سلطهی اینها قرار گرفت و حضور مستقیم داشتند. سران سه كشور، بدون اجازه، بدون ویزا، بدون اطّلاع سران كشور ایران -[یعنی] پادشاهان بیعرضه و اطرافیان نادان و ناتوان [آنها]- آمدند در ایران جلسه [برگزار] كردند،(7) محمّدرضا شاه ایران، رفت وارد جلسهی اینها شد، تحقیرش كردند؛ یعنی در جلسهای كه سهنفری نشسته بودند و شاه وارد شد، این دو نفر، یعنی چرچیل(8) و روزولت(9) برایش از صندلی بلند نشدند؛ یك صندلی گذاشتند آنجا نشست، فقط استالین(10) بلند شد؛ بعد هم كمونیستها در خاطرات بعدی نوشتند كه استالین گفت دید كه اینها بیاعتنائی میكنند، برای اینكه او را به طرف خودش جذب كند [از جا] بلند شد؛ وضع كشور این بود، یعنی دشمن براحتی میآمد. در جنگهای با روسیه، قفقاز از دست رفت؛(11) در شرارتهای انگلیس در بوشهر و جنوب و خلیج فارس، ضربات زیادی بر ما وارد شد؛ همهی [این] جنگها این جوری بود، یعنی پیروزی در آنها وجود نداشت. در جمهوری اسلامی، كشور سربلند ایران توانست در مقابل دنیای قدرتمند مقابل خودش، یعنی شرق و غرب و اروپا و آمریكا و شوروی و مرتجعین و همه بِایستد و بر اینها پیروز بشود؛ این نكتهی اوّل كه یك نكتهی بسیار مهمّی است و بخشی از هویّت ملّی ما است. اینكه گاهی گفته میشود و درست هم هست كه «دفاع مقدّس بخشی از هویّت ملّی است»، به خاطر این است كه دفاع مقدّس، مظهر بُروز هویّت والا و برجستهی ملّت ایران بود كه توانستند جنگ را به پیروزی برسانند.
2) دفاع مقدّس، یكی از عقلانیترین حوادث ملّت ایران
نكتهی دوّم؛ دفاع مقدّس یكی از عقلانیترین حوادث ملّت ایران بود. بعضیها با استناد به یك خطایی كه در یك بخشی انجام گرفته یا یك جمعی انجام دادهاند، مجموعهی دفاع مقدّس را به بیتدبیری متّهم میكنند؛ ابداً این جور نیست؛ دفاع مقدّس از اوّل تا آخر مدبّرانه و عُقلائی بود. شروع كار كه از سخنرانیهایی كه اوّل كار انجام گرفت -چه آنچه امام فرمودند، چه آنچه دیگران گفتند- نشاندهندهی عقلانیّت ورود در این عرصه بود. بعد فعّالیّتها و همكاری سپاه و ارتش؛ ببینید، این خیلی مسئلهی مهمّی است. آن روز ارتش یك سازمان سنّتی جاافتادهی موجود در كشور، و سپاه یك عنصر جوانِ تازه به میدان آمدهی انقلابی، اینها باید با هم كار كنند؛ این آسان نیست، امّا این اتّفاق افتاد. البتّه بعد از آنكه بنیصدر فرار كرد این اتّفاق خیلی بهتر و كاملتر افتاد، امّا قبل از آن هم بود. بنده خودم در پادگان ابوذر دیدم كه مرحوم شهید پیچك جانشینِ فرمانده ارتشیِ آن پادگان بود -كه اسم آن فرمانده یادم نیست- آنجا فرمانده پادگان ارتشی بود، جانشینش یك سپاهی بود، با همدیگر كار میكردند، زندگی میكردند؛ در منطقهی غرب، پادگان ابوذر جای حسّاسی بود و یك عرصهی عظیمی از جنگ را اینها اداره میكردند. بعد هم كه اوضاع جدید پیشامد كرد و بنیصدر فرار كرد و فرماندهی جنگ را خود امام بزرگوار به عهده گرفتند كه دیگر همكاری ارتش و سپاه همكاری واضحی بود؛ در عملیّات امام رضا، شكستن حصر آبادان، در فتحالمبین، در بیتالمقدّس، بعد عملیّات خیبر و بدر و جاهای دیگر؛ این خیلی كار بزرگی بود. از این عاقلانهتر و مدبّرانهتر چه كاری را میشود پیدا كرد؟ بعد، انتخاب تاكتیكهای ابتكاری و شجاعانه كه این تاكتیكها واقعاً فوق العاده بود. فرض بفرمایید تاكتیكهایی كه در فتحالمبین به كار برده شد؛ یعنی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی بتوانند به نحو شجاعانهای سر از پشت جبههی دشمن دربیاورند و از پشت، دشمن را مغلوب و منكوب كنند. اصلاً این تاكتیكها، تاكتیكهای ابتكاری بود. در بیتالمقدّس انواع و اقسام كارهای بزرگ و تاكتیكهای نو انجام گرفت؛ در پدافند هوایی در والفجر هشت، در ظرف چند روز شهید ستّاری آنجا ابتكار فوقالعادهای انجام داد؛ در عبور از اروند در همان عملیّات كار بزرگی انجام گرفت. اینها همه كارهای مدبّرانه و بزرگی بود، كارهای عاقلانه بود؛ كمتر نیروی مسلّحی با این توانایی فكری و با این اقتدار معنوی و تدبیر میتواند كار را پیش ببرد. حتّی قبول قطعنامه هم در پایان كار، در آن شرایط كه امام از آن تعبیر كردند به «نوشیدن جام زهر»، این هم مدبّرانه بود. در آن مقطع، این كار، كار مدبّرانهای بود، باید انجام میگرفت. اگر مدبّرانه نبود، اگر عاقلانه نبود، امام انجام نمیداد. ما از نزدیك شاهد بودیم و میدیدیم كه چه دارد میگذرد؛ كار، بسیار عاقلانه بود. بنابراین، از اوّل تا آخر، مسئلهی دفاع مقدّس یك پدیدهی عُقلایی و یكی از عقلانیترین حركات ملّت ایران بود و تحریفها را در این مورد بایستی مراقب بود.
3) یك مدلسازی جدید برای حضور مردم در دفاع مقدّس و بُروز استعدادها
نكتهی سوّم؛ در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یك مدلسازی جدیدی انجام گرفت. نحوهی حضور مردمی یك نحوهی شگفتآوری است و بر اساس این حضور، بُروز استعدادها [است] كه حالا من مختصری دربارهی هر كدام از اینها عرض میكنم.
اوّلاً همهی آحاد ملّت ایران، آنهایی كه مایل بودند در این عرصه شركت كنند، هر كه بود، هر چه بود، توانست در یك شبكهی زنده، كارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا كند. فرض بفرمایید یك رزمندهی سیزده چهارده ساله كه حالا مثلاً با دستكاری در شناسنامه موفّق شده بود خودش را به جبهه برساند، جایش مشخّص بود؛ یعنی میتوانست جای خود را پیدا كند، بیكار نمانَد؛ فرض بفرمایید كه آب بیاورد، خبر ببرد، پیامرسان باشد و از این قبیل كارها. یك پیرمرد هفتادساله هم كه میرفت جبهه، او هم همین جور؛ او هم میتوانست كار خودش را پیدا كند. توقّعی كه از یك پیرمرد در جبهه وجود داشت، كاملاً مشخّص بود، معلوم بود؛ هیچ كس بیكار نمیمانْد؛ نه آن بچّهی سیزدهساله بیكار میماند، نه آن پیرمرد هفتادساله بیكار میماند. یا فرض بفرمایید یك دختر دانشآموز هشت نُه ساله، ده ساله -دبستانی- كه میخواست در این كار، او هم شركت كند، جای خودش را پیدا میكرد؛ برمیداشت نامه مینوشت به برادر رزمندهی ناشناس و این نامه را در بستههای غذایی و هدایای مردمیای كه میفرستادند میگذاشت و میفرستاد. مكرّر اتّفاق افتاده بود كه رزمنده در میدان جنگ فرض كنید كه این بستهی غذایی را باز میكرد میدید یك نامه در آن هست، میخواند میدید بله، یك بچّهای، یك دختر هفت هشت سالهای، دهسالهای نوشته «برادر رزمنده! خسته نباشید، من دعایتان میكنم و مانند اینها»؛ یعنی یك دختربچّه هم میتوانست در اینجا حضور داشته باشد؛ یك بانوی محترم هم میتوانست با چرخ خیّاطیِ خودش، با وسایل طبخ خودش، با مربّاسازی خودش، با ترشی انداختن خودش، با نان پختن خودش، با لباس شستنِ خودش به پشت جبهه كمك كند. بنده در اهواز رفتم یك نقطهای را دیدم كه جمعیّتی از بانوان و زنهای محترم آنجا جمع شده بودند و لباسهای چرك رزمندگان را میشستند؛ یعنی همه میتوانستند جای خودشان را پیدا كنند و مشغول بودند. پزشك جرّاح مشخّصاً میتوانست آنجا حضور داشته باشد و حضور داشت و ما دیدیم. كاسب جزء، روحانی مسجد، كارگر كارخانه، شاعر و سرودخوان، راننده و صاحبكار و ریختهگر، كشاورز روستایی، كارمند اداری و انواع و اقسام گروههای مردمی میتوانستند در این شبكهی عظیم مردمی حضور پیدا كنند؛ این یك مدل جدید بود. این در دنیا هیچ سابقهای ندارد؛ هیچ جا ما [نمونهاش را] نخواندهایم و نشنیدهایم. [دربارهی] جنگهای فراوان، كتابهایشان، فیلمهایشان درآمده، ما هم خیلی از این قبیل چیزها را خواندهایم، مطالعه كردهایم [امّا] نمونهی چنین بسیج مردمی عظیمی اصلاً وجود ندارد. این مدل جدید بود؛ مدلسازی جدید كه همه میتوانستند همكاری كنند، همه میتوانستند همافزایی كنند همه [كمك]میدادند.
بعد، در این حركت دستهجمعی چه استعدادهایی ناگهان پیدا بشود. فرض كنید فلان جوان از روستایی در فلان نقطهی كشور -مثلاً روستایی در كرمان- بیاید داخل شهر و بپیوندد به اینها، بعد بشود مثلاً حاج قاسم سلیمانی؛ یعنی یك چنین حركت عظیمی [بوده]. فلان جوان دانشجو بدون اینكه حتّی یك بار تفنگ به دست گرفته باشد، داوطلبانه برود جبهه، در كوران حوادث جبهه، مثلاً در طول یك سال و نیم، بشود عضو برجسته و مؤثّر یك قرارگاه نظامی سطح بالا. فرض بفرمایید كه جوانی از مجموعهی یك روزنامه، كه مشغول فعّالیّت مطبوعاتی است، برود جبهه و بعد از مدّت كوتاهی بشود مثلاً شهید حسن باقری، نابغهی اطّلاعات جنگ؛ و از این قبیل موارد عجیبی و بروز [چنین] استعدادهایی مشاهده شد و چهرههای ماندگار جنگ و شهدای بزرگی از جنگ از این قبیلند. بعضی از افسران جوان را ما دیدیم ،مثلاً فرض كنید شهید صیّاد كه من از اوایل انقلاب ایشان را میشناختم و میدیدم، به نظرم آن وقت یك افسر جوانی بود یا ستوانیك بود یا سروان بود -كه میآمد پیش ما و میرفت؛ رفت و آمد داشت- این تبدیل بشود به یك فرمانده مجرّب توانایی كه مدّتها توانست نیروی زمینی ارتش را آن جور هدایت كند و آن جور پیش ببرد و در بزرگترین كارها شركت كند. شهید بابایی [هم] از این قبیل است، و دیگرانی كه بودند. این مدل ابتكاری از حضور مردم همیشه میتواند مطرح باشد. امروز هم ما میتوانیم. اگر همّت بكنیم و با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه كنیم، میتوانیم از این مدل استفاده كنیم. البتّه وضع جنگ یك وضع دیگری است، وضع اقتصاد یك وضع دیگری است. صاحبان فكر، صاحبان اندیشه میتوانند به این [مدل] به صورت یك ابزار اقتدار ملّی نگاه كنند و آن را دنبال بكنند. آن وقت نقش پشت جبهه در این مدل به قدر جبهه اهمّیّت پیدا میكرد؛ چون همه كه نمیتوانند تفنگ دست بگیرند؛ رغبتها و تمایلات و تواناییها مختلف است؛ بعضیها پشت جبهه میتوانند نقش بیافرینند و نقش آفریدند. اوّلاً كمكهای مالی، آذوقهرسانیها كه مهم بود و بسیار تأثیر داشت، تا رسیدگی به مجروحان، تا بدرقهی باشكوه شهیدان. بنده بارها گفتهام اگر از شهدا یك چنین تكریمی و احترامی نمیشد، شوق شهادت این جور در دلها مشتعل نمیشد، آن طوری كه شد. وقتی جنازهی شهید -یا یك نفر یا بیشتر- وارد یك شهر میشد آن حضور مردمی و استقبال مردمی و بدرقهی او تا آرامگاه، خود یكی از حوادث بسیار مهم و مراسم تأثیرگذار بود. حمایتهای فرهنگی و تبلیغاتی، از شعر و شعار تا خنثیسازی عملیّات روانی دشمن -كه دشمن دائم مشغول عملیّات روانی بود، در شهرهای كشور و روستاهای كشور هم كسانی دائم مشغول خنثیسازیِ اینها بودند- تا پذیرایی و اسكان جنگزدهها، تا ماندن مردم برخی از شهرهای زیر موشكباران دشمن مثل دزفول؛ یكی از موارد افتخارآمیز پشت جبهه، همین ماندن مردم اهالی بعضی از شهرها است؛ چه در كردستان، چه در خوزستان و در سایر استانها؛ در بعضی از شهرها مردم در شهر ماندند با اینكه شهر محل تهاجم شدید پیوستهی دشمن بود.
4) بُروز عالیترین فضایل اخلاقی و عروج معنوی
نكتهی چهارم؛ در دفاع مقدّس، عالیترین فضایل اخلاقی بُروز كرد؛ هم فضایل اخلاقی، هم معنویّات و عروج معنوی و تعالی روحی. شبیه این را واقعاً نمیشود سراغ گرفت؛ حالا تك و توك چرا، همه جا هستند امّا با این كثرت جمعیّت و كثرت عدد هیچ جا غیر از جبههی دفاع مقدّس را بنده سراغ ندارم كه این جور فضایل اخلاقی بُروز كرده باشد؛ هم فضایل اخلاقی، هم جنبههای تعالی معنوی و روحیّات دینی و مانند اینها. شرحِحالهایی كه نوشته شده نشاندهندهی این خصوصیّات است، وصیّتنامههایی كه باقی مانده همین جور، حالاتی كه نقل میشود از بعضی از رزمندگان [همین جور.] فضایل اخلاقی مثل صداقت، صدق و صفا. خب اصلاً منطقهی جبهه، منطقهی صدق و صفا بود، همه با هم باصفا [بودند]. اخلاص، برای خدا كار كردن؛ آنجا كسانی، هم تمرین اخلاص میكردند، هم اخلاص خودشان برای خدا را آنجا در عمل نشان میدادند. تواضع، خدمت به دیگران. انسان مكرّر در این شرحِحالها میخواند كه مثلاً فرض كنید میگویند فلان دسته شب در خیمه خوابیده بودند، صبح كه بیدار میشوند، میبینند همهی پوتینهایشان واكسزده است؛ چه كسی واكس زده؟ معلوم نیست. بعد از تحقیق معلوم میشود كه مثلاً فرمانده گروهان یا فرمانده دسته، شب آمده و همهی پوتینهای اینها را واكس زده یا لباسهایشان را كه گذاشته بودند بشورند، شسته، یا دستشوییها را تمیز كرده؛ اینها چیزهای عجیبی است؛ این تواضع، این خدمت، روحیهی خدمتگزاری، ایثار، ازخودگذشتگی و فداكاری؛ بعد هم كه آن حالات معنوی، آن گریههای نیمهشب، آن سحرخیزیها، آن شور و عشق توحیدی، آن بیاعتنائی به زیورهای دنیوی، و در مواردی هم اتّصال به غیب. بعضی از این عزیزان، این جوانهای عارف -عارف به معنای واقعی كلمه؛ عارف واصل- در جبهه كارشان به جایی رسیده بود كه آینده را میدیدند، از آینده خبر میدادند، از شهادت خودشان، از شهادت دوستانشان، از حوادثی كه ممكن است پیش بیاید؛ اینها در شرح حال رزمندگان هست، و اینها خیلی [مهم است].
البتّه مشخّص است كه این نكته بیش از بقیّهی نكاتی كه عرض شد، به بركت اسلام است. البتّه اعتلا و درخشندگی نقاط دیگر هم به بركت ایمان دینی بود، امّا این نكتهی بالخصوص، مربوط به دل سپردن به خدا و مسئلهی اسلام و مسئلهی ایمان دینی است كه انسان واقعاً متحیّر میمانَد از تأثیر این ایمان عمیق. یا [روحیههای] مادرهای شهدا. خب، من و شما حسّ مادری را اصلاً نمیفهمیم، واقعاً هیچ كس نمیتواند حسّ مادری را درك كند غیر از خود مادر؛ آن وقت این مادر، جوانش را بفرستد جبهه، جوان كه میآید درخواست میكند، میگوید چون برای اسلام میخواهی بروی برو؛ برای اسلام برو. بعد كه پیكر همین جوان را میآورند، خوشحال است كه او را در راه خدا داده؛ میگوید این [جوانم] را در راه خدا دادم. الحمدلله بنده توفیق داشتهام با خانوادههای شهدا، با مادران و پدران شهدا نشست و برخاست زیادی داشتهام -مكرّر-انسان میبیند كه مادرهای شهدا در موارد زیاد كه واقعاً «لا تعدّ و لا تحصی»،(12) چه روحیههایی، چه حالاتی، چه گذشتی [دارند]؛ این جز به بركت اسلام و جز برای فداكاری عظیم كه یك فصل درخشان از كتاب قطور دفاع مقدّس است نبود. این هم این نكته.
5) دفاع مقدّس و سرمایهسازی برای كشور
نكتهی پنجم؛ دفاع مقدّس برای كشور سرمایهسازی كرد و سرمایههای ارزشمندی را برای كشور به وجود آورد. آوردههای دفاع مقدّس خیلی زیاد است. اوّلاً امنیّت كشور به بركت دفاع مقدّس است؛ یعنی دفاع مقدّس نشان داد كه هزینهی تعرّض و تجاوز به این كشور خیلی زیاد است. این به بركت دفاع مقدّس ثابت شد؛ این، امنیّت میدهد به یك كشور. وقتی یك ملّت نشان داد كه همّت و قدرت دفاع از خودش را دارد و پاسخ كوبنده به متجاوز میدهد، موجب میشود كه متجاوز در تجاوز خودش به این كشور و این ملّت تأمّل كند و اگر بخواهد عاقلانه عمل كند، بفهمد كه بهصرفهاش نیست، برایش خیلی هزینه دارد؛ این امنیّت مربوط به آن است.
ثانیاً به ملّت ما روحیهی خودباوری داد. این خودباوری در بین جمع كثیری از مردم كه خوشبختانه امروز شما در میدان علم و در میدانهای گوناگون -[یعنی] ساختوساز و دیگر چیزها- گاهی مشاهده میكنید، عمدتاً به خاطر دفاع مقدّس است؛ یعنی فرض كنید كه یك جوان بیستوچندساله با اقتدار تمام، با اطمینان به نفْس تمام، یك جمعیّتی را ، یك لشكر را دنبال خودش راه میانداخت میرفت و به دشمن ضربهی قاطع میزد؛ این به مردم احساس خودباوری میدهد، احساس اطمینان به نفْس میدهد. و دفاع مقدّس توانست ثابت كند كه ملّت ایران از ورطههایی مثل ورطهی جنگ تحمیلی میتواند با سربلندی، سر بلند كند.
بعد، این حركت به سمت نوآوری فنّی و علمی را هم ما در دفاع مقدّس به دست آوردیم؛ چون در دفاع مقدّس نیاز داشتیم به خیلی چیزها و در اختیارمان نبود، امكاناتش را نداشتیم و نیروهای مؤمن، فداكار رفتند به فكر اینكه درست كنند. مثلاً فرض كنید مرحوم شهید حسن [تهرانی]مقدّم در همان اوقات، در یك بخشی این ماجرای موشكسازی را به یك شكلی راه انداخته بود كه ایشان و دیگران به ما گفتند بیایید بازدید كنید؛ رفتیم آنجا دیدیم كه بله اینها شروع كردهاند. خب ما احتیاج به موشك داشتیم، موشك هم به ما داده نمیشد، دشمن هم موشك داشت، با موشك میزد، این ما را -یعنی نیروهای مستعدّ ما را- به فكر انداخت كه یك كاری بكنند؛ و [این كار را] كردند و خوبش را هم كردند و به بهترین وجهی هم از عهده برآمدند تا امروز كه خب مشخّص است. بنابراین، این هم حركت به سمت نوآوری.
اقدام به كارهای بظاهر نشدنی؛ این هم از چیزهایی بود كه دفاع مقدّس به ما یاد داد. دفاع مقدّس این سرمایه را برای ما به وجود آورد كه بدانیم بعضی كارها هست كه بظاهر نشدنی است امّا در واقع اگر همّت كنیم، شدنی است؛ این را ما در دفاع مقدّس یاد گرفتیم، این هم یكی از سرمایههای ما است.
و از این گذشته سرمایههای انسانیِ ما را ارتقا داد؛ خوشبختانه از عناصر حاضر در هشت سال دفاع مقدّس، بعدها -[یعنی] امروز و دیروز و انشاءالله در آینده- افراد بیشماری در بخشهای مختلف و گوناگون كشور مشغول خدمتگزاری بودهاند و هستند كه یك نمونهاش شهید سلیمانی عزیز ما بود كه خب در عرصهی دیپلماسی و بینالمللی و مانند اینها، در منطقه یك فعّالیّت شگفتآوری داشت؛ یعنی واقعاً حالا هنوز دوستان و برادران مؤمن و ملّت عزیز ایران از سعه و گسترهی كار شهید سلیمانی مطّلع نیستند؛ از یك چیزهایی [مثل این]كه در مثلاً فلان جبهه بوده و حضور داشته آگاهند؛ ریزهكاریهای كار او خیلی بیش از این حرفها است كه حالا شاید انشاءالله در آینده این ریزهكاریها بتدریج آشكار بشود. این یك سرمایهی انسانی بود كه در جنگ درست شد؛ یعنی پایهگذاری امثال قاسم سلیمانیها، در جنگ، در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. این هم یك نكته.
6) برملا شدن ذات و واقعیّت بزكشدهی تمدّن غرب
یك نكتهی دیگر در باب دفاع مقدّس این است كه ما را با ذات و واقعیّت بزكشدهی تمدّن غرب آشنا كرد؛ البتّه چون ملّت ایران قبلاً لطمه خورده بود از غربیها -از انگلیسها یك جور، از آمریكاییها یك جور- آشنا بودند تا حدودی امّا نه به قدری كه در دفاع مقدّس دیده شد.
البتّه در گذشته صحنههای زیادی بوده كه ملّت ایران عناد و خیانت دولتهای غربی را از نزدیك دیده بودند؛ مثل همین اشغال بخشهایی از كشور بعد از جنگ جهانی اوّل، اشغال بخشهایی بعد از جنگ جهانی دوّم، شیطنتها و شرارتهای انگلیسها در جنوب، در بوشهر و در خلیج فارس، در قضیّهی جنگ ایران و بعضی از قدرتهای دیگر و همین طور در قضیّهی افغانستان؛ دیده بودند خیانتهای دولتهای غربی را، امّا نه به قدری كه در دفاع مقدّس دیده شد. آنچه در دوران دفاع مقدّس دیده شد، اگر نگوییم بیشتر از آن چیزی بود كه در گذشته در طول سالیان دراز از غربیها دیده بودیم، كمتر [هم] نبود؛ برابری میكرد یا بیشتر بود. غرب با هر دو وجهش [علیه ما بود]؛ یعنی نه فقط غرب كاپیتالیست، غرب سرمایهداری، [بلكه] غرب كمونیست؛ چون كمونیسم هم از فراوردههای غرب است. در هر دو وجه! یعنی انگلیس علیه ما در دورهی جنگ فعّالیّت كرد، فرانسه علیه ما جدّاً فعّالیّت كرد، آلمان علیه ما جدّاً فعّالیّت كرد، یوگسلاوی هم كه مال بلوك شرق بود علیه ما فعّالیّت كرد، شوروی هم كه خب معلوم بود؛ یعنی همهی غربیها ماها را از كمترین امكانات محروم میكردند -واقعاً از كمترین امكانات محروم میكردند- هیچ چیز در اختیار نداشتیم از خارج؛ حتّی سلاح سبك، حتّی مهمّاتِ خیلی آسان در اختیار ما قرار نمیگرفت، [امّا] به طرف مقابل همه چیز میدادند؛ از میراژ برای بمباران تا سوپراِتاندارد برای زدن كشتیها تا اطّلاعات ماهوارهای برای آگاهی از مراكز تجّمع نیروها و حركت نیروهای ما، تا پول، تا تانك و انواع و اقسام، همه چیز در اختیار دشمن قرار دادند، تا سلاح شیمیایی؛ یعنی حتّی سلاح شیمیایی هم دادند و صدّام سلاح شیمیایی را، هم علیه ما به كار برد، هم علیه ملّت خودش به كار برد؛ یعنی در حلبچه، صدّام سلاح شیمیایی به كار برد و در كشور ما هم كه فراوان؛ یعنی غرب، اروپا، روی همهی ادّعاهای انساندوستانه و حقوقبشریِ خودش پا گذاشت، [آنها را] لگد كرد در قضیّهی تعامل با اینها؛ در دفاع از حكومت فاسد و دیكتاتوری ضدّبشری صدّام، همهی ادّعاهای خودش را تكذیب كرد. و این شناخت عمیق برای ما خیلی مغتنم است؛ یعنی واقعاً باید بدانیم و بفهمیم كه غربیها این هستند و با توجّه به این آشنایی تصمیم بگیریم و فكر كنیم و كار كنیم.
7) آشكار شدن تواناییها و ظرفیّتهای ملّت ایران برای دنیا
آخرین نكتهای كه میخواهم عرض بكنم این است كه یك اتّفاق بزرگی در دفاع مقدّس پیش آمد و آن اینكه تواناییها و ظرفیّتهای ملّت ایران را برای دنیا آشكار كرد؛ یعنی رسانه شد. رسانههای دنیا همه علیه ما بودند، رسانههای دنیا علیه انقلاب بودند؛ البتّه امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. اوایل انقلاب، رسانههای رسمی دنیا یا دروغ میگفتند یا نقاط مثبت را كتمان میكردند یا تهمت میزدند [به همه] از شخص امام گرفته تا دولت جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و آحاد مردم و قوّهی قضائیّه و همه و همه، تا نیروهای مسلّح، تا دیگران؛ دائم علیه اینها كار میكردند و میخواستند ملّت ایران را در چشم مردم دنیا یك ملّت ناپسندی معرّفی كنند. دفاع مقدّس، رسانهی كاملاً رسایی شد، صدای بلندی شد برای اینكه حقایقی را از ملّت ایران نشان بدهد؛ وجهه درست كرد برای ملّت ایران و شجاعت ملّت را، مقاومت ملّت را نشان داد به همهی دنیا؛ این واقعاً اتّفاق عجیب و مهمّی بود؛ همبستگی ملّی ما را نشان داد، پشتیبانیهای پشت جبههی ما را به دنیا نشان داد و اینها را همه فهمیدند، و دروغپردازیهای دشمن را روشن كرد. این چند نكته در باب دفاع مقدّس.
از بین رفتن ترس و اندوه در اثر مقاومت و استقامت
خب آنچه عرض كردیم نسبت به واقعیّات دفاع مقدّس خیلی كوچك و اندك است؛ بخشهای كوچكی را ما توانستیم تصویر كنیم.(13) دفاع مقدّس یك تابلوی عظیمی است، یك بخشهای كوچكی از این طرف و آن طرف را بنده حالا گفتم و دیگران هم تصویر كردهاند؛ ما خیلی بدهكاری داریم [نسبت] به دفاع مقدّس. جنگ به طور طبیعی یك پدیدهی سهمگین و خشن است امّا برای ما از این پدیدهی سهمگین و خشنِ هشتساله، این بركاتی كه من حالا چند موردش را شمردم حاصل شد؛ و [بركات] بیش از اینها است. یعنی ما از جنگ، بشارت به دست آوردیم، پیشرفت به دست آوردیم، طراوت به دست آوردیم؛ این جنگ با همهی سختیهایش، با همهی مشكلاتش، با همهی ضایعاتی كه در گوشه و كنار برای ما داشت، برای ما آورده داشت؛ حقیقتاً این جور است.
و ادبیّات جنگ، به طور كلّی ادبیّات بشارتی است؛ ببینید قرآن هم دربارهی شهدا میفرماید كه «وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون».(14) بشارت میدهند؛ بشارت میدهند به چه؟ كه دو آفت مهم را نبایستی داشته باشند و ندارند؛ یعنی نفی این دو آفت را بشارت میدهند: یكی ترس، یكی اندوه؛ هم ترس را، هم اندوه را نفی میكنند. به نظر من اگر ما نشاط اجتماعی میخواهیم، اگر امید و شادابی و سرزندگی میخواهیم، اگر طراوت در نسلهای جوانمان میخواهیم، باید به این گزارهی ملكوتی و قرآنی ایمان بیاوریم؛ این «یَستَبشِرونَ» خیلی مهم است. خوف و حزن دو آفت بزرگ است برای یك ملّت، برای یك جماعت، برای یك انسان. ترس و اندوه دو آفت بزرگ است؛ این دو آفت با بشارت قرآنی برداشته میشود؛ همچنان كه اگر مقاومت هم بكنیم، این دو آفت برداشته میشود. آن هم [بیان] آیهی قرآن است: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِكَةُ اَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا؛(15) مقاومت هم همین جور است. اگر میخواهید خوف نداشته باشید، حزن نداشته باشید، مقاومت و استقامت را سرمشق كار خودتان قرار بدهید؛ آن وقت خوف هم نخواهید داشت، حزن هم نخواهید داشت؛ اینها گزارههای قرآنی است.
تقویت ادبیّات دفاع مقدّس، برای مقابله با دستهای تحریفگر
البتّه باید بگویم ما در باب دفاع مقدّس كوتاهی كردهایم؛ البتّه این كارهایی كه آقای سردار عزیزمان، رئیس ستاد بیان كردند كارهای بسیار خوب و كارهای بسیار باارزشی است كه انجام گرفته امّا در عین حال كم است؛ ما به كارهای زیادی احتیاج داریم. ببینید، ما هر چه از لحاظ زمان از دفاع مقدّس دور میشویم، از لحاظ معرفت باید به دفاع مقدّس نزدیكتر بشویم؛ چرا؟ چون تحریف در كمین است، دستهای تحریفگر در كمینند. خب شماها كه مردان جنگید الان حضور دارید، بالاخره شماها یك چیزی میگویید، یك دفاعی میكنید، امّا بیست سال دیگر خیلی از این جمعیّتی كه امروز حضور دارند نیستند، سی سال دیگر عدّهی بیشتری نیستند. دست تحریف، این بخش پُردرخشش تاریخ ما را ممكن است مخدوش كند؛ لذا بایستی كار كنیم، معرفت ما بایستی زیاد بشود، ادبیّات دفاع مقدّس باید تقویت بشود.
ادبیّات دفاع مقدّس هم یك گونهی ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست كه ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یكی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یك سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را میشود از آن انتزاع كرد و استفاده كرد و از آن میجوشد؛ مثل یك چشمهی جوشنده است كه انواع و اقسام ادبیّات را میشود خلق كرد در آن؛ میشود متنهای عالی تاریخی، اجتماعی، سیاسی، عشقی، خانوادگی را از روی ادبیّات دفاع مقدّس و آنچه برای دفاع مقدّس تولید میشود ایجاد كرد. امّا نكتهی مهم تولید متن است، ما احتیاج داریم به تولید متن. اگر متن خوب و فاخر تهیّه شد، آن وقت نمایشنامه از روی آن درست میشود، فیلم سینمایی درست میشود، شعر درست میشود. مثلاً فرض كنید كه شنیدم از همین كتاب شهید خوشلفظ،(16) یكی از شعرای متعهّد كشور ما ده غزل درست كرده؛ خیلی خب اگر شعرای متعهّد وارد بشوند، دهها دیوان از این كتابهای دفاع مقدّس ممكن است شعر درست كنند؛ شعر هنر بزرگی است، همین طور فیلم، همین طور سینما، آثار سینمایی و مانند اینها. در دنیا هم همین جور است. در دنیا شاید بخشی از بهترین آثار سینمایی دنیا اقتباس از نوشتهها و متنهای فاخر است؛ از رمانهای فاخر و نوشتههای فاخری كه قبل از آنها نوشته شده. از روی آنها میسازند. ما هم باید همین كار را بكنیم، باید این متنهای فاخر را تهیّه كنیم، بر اساس این متنها فیلم به وجود بیاید، تئاتر روی صحنه برود و از این قبیل. بنابراین كار مهمّی است. حالا در داخل كشور من شنیدم كه مثلاً فرض كنید آثار نویسندههای خارجی مثل ویكتور هوگو یا چارلز دیكنز را روی صحنه میبرند، تئاتر اجرا میكنند. خیلی خب، كاری بكنیم كه نوشتههای ما هم در جاهای دیگر دنیا -اوّل در خود اینجا، بعد در جاهای دیگر دنیا- به صورت تئاتر روی صحنه برود و از آنها فیلم ساخته بشود؛ یعنی همّت را باید این جوری بگذاریم روی تولید متنهای فاخر.
اهمّیّت برگزاری یادوارهها و شخصیّتپردازی عناصر دفاع مقدّس
یك بحث هم بحث یادوارهها است؛ یادواره بحث مهمّی است، كار بزرگی است و این یادوارهها موجب میشود كه فاصلهی نسلی به وجود نیاید و نسلهای جوان [با دفاع مقدّس] آشنا بشوند كه خود این تأثیر میگذارد در ساختن افرادی امثال شهید حججی مثلاً یا شهدای عزیز دفاع از حرم كه این هم البتّه از بركات و دنبالههای دفاع مقدّس است.
باز یكی از كارهای بسیار لازم، بزرگداشت و شخصیّتپردازی شخصیّتها است. بعضی شخصیّتها البتّه مشاهیرند -مشاهیر ارتشی، مشاهیر سپاهی، مشاهیر نیروی انتظامی و بعضیهایشان مشاهیر مبارز كه جزو اینها نبودند، بسیجی بودند- امّا بسیاریها از غیر مشاهیرند. خیلی از این شرحِحالهایی كه نوشته میشود، از افرادی است كه هیچ شهرتی ندارند و از این قبیل زیادند امّا كارهای بزرگ انجام دادند، مسائل مهمّی به اینها منسوب است. برای یك شخص، یك بزرگداشت به وجود بیاید و دربارهی او بحث بشود، دربارهی او تحقیق بشود، مطالعه بشود، سخنرانی بشود و جزئیّات زندگی او [به بحث] گذاشته بشود. البتّه بحث مدافعان حرم كه من یك اشارهای كردم، جزو بحثهای حیرتانگیز زمان ما است كه حادثهی بسیار مهمّی است. رزمندهی سوری و لبنانی و عراقی و ایرانی و افغانی، همه در كنار هم در یك صف واحد و برای یك هدف حركت میكنند؛ این چیز عجیبی است؛ این جزو پدیدههای بزرگ زمان ما است و البتّه از همان بركات دفاع مقدّس است.
لزوم عمل به وظایفمان در مسئلهی كرونا
خب عرایض من تمام شد؛ یك كلمه راجع به مسئلهی كرونا بگویم. كرونا را دست كم نگیرید؛ [اینكه] روزی 150 هموطن از دست بروند مسئلهی كوچكی است؟ بعضیها تقویم(17) مناسبی، ارزیابی مناسبی از این قضیّه ندارند. فرض كنید هر دو روز یك بار یك هواپیمای سیصدنفره سقوط كند و همهی آنها بمیرند؛ این چیز كمی است؟ ما هر روز 140 نفر، 150 نفر، 170 نفر متوفّیٰ داشته باشیم، این چیز كمی است؟ علاج هم دست خودمان است. خب میبینید كه مسئولین دارند خودشان را واقعاً فدا میكنند؛ از پزشك و از پرستار و از مدیر و [دیگران] دائم دارند تلاش میكنند، كار میكنند. ما مردم بایستی به وظایفمان عمل كنیم؛ این فاصلهی اجتماعی، این ماسك [زدن]، این دستوراتی كه داده میشود، این شستوشوی دست، كارهای لازمی است كه باید انجام بگیرد.
حالا بحث اربعین پیش آمده، بعضیها خب عاشق امام حسین هستند، عاشق اربعینند؛ [خب،] معلوم است، همهی ما [هستیم]؛ حالا خیلی از شماها كه خودتان رفتهاید، بنده كه محروم بودم و مشتاق هم بودم -گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم-(18) امّا خب رفتن برای راهپیمایی اربعین، فقط متوقّف به صلاحدید مسئولان ستاد ملّی مربوط به كرونا است. اگر گفتند نه -كه تا الان گفتند نه- باید همه تابع باشند، همه باید تسلیم باشند. اینكه مثلاً فرض كنید ما بلند شویم برویم لب مرز اظهار ارادت به حضرت بكنیم، نه [نمیشود]؛ از داخل خانه اظهار ارادت كنیم. دو سه زیارت مهم روز اربعین وارد است؛ روز اربعین، همهی مردم بنشینند زیارت اربعین را با حال، با توجّه بخوانند و شِكوه كنند پیش امام حسین (علیه السّلام) و بگویند یا سیّدالشّهداء، ما دلمان میخواست بیاییم، نشد، وضع این جوری است تا یك نظری بكنند، یك كمكی بكنند.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال برای ملّت ایران از همه جهت خیر و صلاح مقدّر بكند و رزمندگان عزیز ما را كه زحمت كشیدند، تلاش كردند مأجور قرار بدهد؛ درجات شهدای عزیز را عالی كند. خداوند انشاءالله امام بزرگوار ما را كه سرحلقهی این حركت عظیم ملّت ایران بود و هنوز هم هست -هنوز هم امام دارد ما را راه میبرد- با احبّائش و با اولیائش محشور كند و به او اجر بدهد؛ ثواب مناسب این ارزشمندی دوران حیات را به او عنایت كند و شما برادران عزیز را، مسئولان نیروهای مسلّح را، مسئولان دولتی را و مسئولان بخشهای مختلف را انشاءالله در انجام وظایفتان یاری كند و همهی ما را هدایت كند.
والسّلام علیكم و رحمةالله و بركاته